🌲کابوس دیپر🌲 10

این قسمت : ویپر

بیپر : ببینم بچه ها ، شما کیسه ای چیزی ندارید ؟ حالم بدجوری بد شده 🤢 کیپر : باز میبل میخواست مسمومت کنه ؟ بیپر : اره 😑 ، ویپر : بنظر من این حالت خوبش هست ، یادتونه چند وقت پیش توی تخت خواب بیپر یه کروکدیل قایم کرده بود 😂 بیپر : هنوز جای دردش هست کیپر : یا چند وقت پیش که... بیپر : هردوتون خفه شین وگرنه با یه بشکنم کاری میکنم دیگه وجود نداشته باشین 😠 ویپر : باشه حالا چرا عصبی میشی 😐 ( یکم بعد کیپر و ویپر رفتند تا روی سنگ های شناور قدم بزنن ) ویپر : برادر ، کیپر : بگو ، ویپر : تا حالا شده عاشق کسی بشی که ممکنه بخاطرش از بین بری ؟ کیپر : نظرت چیه همین الان پرتت کنم تو دره ؟؟ ببین فکر میبل رو از ذهنت پاک کن ، یه روزی داداشش و دار و دستش میان و میبلو میبرن ، اینجوری فقط خودت میسوزی ویپر : من میخوام اونو از اینجا نجات بدم کیپر : ببین من اصلا دوست ندارم از بین بری چون اینجوری باید تک نفری بیپر رو تحمل کنم ویپر : تو اصلا به حرف های من اهمیت نمیدی 😑 کیپر : هرکای میخوای بکن ولی من نیستم ویپر : باشه برو ، من به کمک تو احتیاجی ندارم کیپر : من مثل تو اینقدر احمق نیستم که بخاطر یه دختر خل و چل خودمو به کشتن بدم باشه ؟

ویپر : مزخرف ترین برادر دنیا بعد از بیپر کیه ؟ معلومه کیپر 😡 (ویپر یه نگاهی به نگهبان در اتاق میبل انداخت ) نگهبان : خرپوفففف خرپوففففف ویپر : خیل خب ویپر ، باید نگهبان رو کنار بزنی و آروم بری داخل.لامصب چقدر سنگینه ، آه ، رفت اونور ، نه نه ، در قفله 😟!!! وای ، نگو که...

بیپر : کاج ، کاج ، و مرگ کاج ، ( صدای راه رفتن تو کانال کولر ) بیپر : کی توی کانال کولر اتاق من داره میخزه ؟ ویپر : شت !! ( بیپر به سرعت خودشو به کانال کولر رسوند و داشت میرسید به ویپر ) ویپر : این چجوری اینقدر سریع اومد داخل کانال کولر !!! باید سریع سریع بخزم !! بیپر : فرار کردن فایده نداره.به زودی که میفهمم کی اونجاست !! ویپر : پاهام دارن خسته میشن ، بیپر داشت کم کم بهم میرسید ، باید سریع از دستش فرار میکردم ، اخه چی میشد عین بچه آدم کلید رو ازش کش میرفتم 😔 بیپر : و اینجا کسی نیست جز...یه قورباغه ؟ برو به جهنم

ویپر : الان نباید بیپر منو میگرفت ؟ کیپر : من با جادوم تورو نامرئی کردم ، ویپر : تو میخوای کمکم کنی 😃 کیپر : اره ، ولی به شرطی که تبلیغ بقالی منو بکنه 😐😂 ویپر : قبوله 😂 کیپر : من به عقل تو شک دارم ،، اخه الان تو بی دردسر میتونستی از کانال کولر راحت برسی به اتاقش چرا رفتی پیش بیپر ؟ ویپر : او اصلا حواسم نبود 😅😁 کیپر : خاک که هیچ ، سنگ بر سرت ( بعد از مدتی ویپر و کیپر از داخل کانال کولر راه اتاق میبل رو پیدا کردن ) کیپر : خب برو دیگه ، من این بالا منتظرت میمونم ویپر : خیلی ممنون برادر ، کیپر : دِ برو گور به گور شو ( کیپر ویپر رو هول داد و صاف افتاد داخل اتاق میبل )

میبل : ببین بیپر اگه تو هستی ، بهتره بهت بگم میتونستی در قفل شده رو باز کنی بیای تو نه اینکه از توی کانال کولر بزنی داخل ، ویپر هیچ حرفی نزد و از شدت خجالت پنهان شد ، میبل : ام بیپر ؟ خوب میدونی من از قایم شدن خوشم نمیاد ، ایندفعه محکم تر شوتت میکنما !!! دارم کیو گول میزنم ، احتمالا موش یا یه چیز دیگه از کانال کولر زد بیرون.به هر حال ، من برم یکم از تو پنجره بیرون رو نگاه کنم ذهن ویپر : فکر نمیکردم اینقدر استرسی باشه ، بهتره برگردم ، نه !! من تا اینجا اومدم.باید خودمو به میبل نشون بدم ، باید نشونش بدم که بهش علاقه دارم ، خودشه !!!! و البته امیدوارم منو شوت نکنه ، ویپر : ام سلام...میبل : تو اینجا چیکار میکنی ! ویپر : چیزی نیست فقط اومدم بگم که... میبل : میدونی که من از قوم شما ها متنفرم 😡 ویپر : ببین میبل میتونم توضیح بدم...میبل : همین الان این زنگوله رو به صدا در میارم تا نگهبانان بیان و بخاطر ورود به اتاق من حسابتو برسن ، ویپر : بابا من توضیح دارم که اومدم اینجا... میبل : خب توضیح بده 😑 ویپر : ببین..من..بهت...علاق... ( بیپر با لگد اومد تو ) بیپر : خب خب ، ببین کی اینجاس ! ویپر : امم بیپر اونطوری که فکر میکنی نیست 😟 بیپر : نگهبانا زود باشین ویپر رو ببرین به سالن مجازات ، ویپر : نه لطفا اینکارو نکنید ، میبل : نگهبانا ولش کنید ، بزارید حرفشو بزنه و بعد ببرینش ، بیپر : مطمعنی ؟ میبل : اره ، ویپر : من به میبل علاقه دارم

بیپر : خیل خب دیگه باید صد در صد بردش به سالن مجازات !!!!! میبل شوکه شده بود برای همین رفت تو تختش و همه اتاق میبل رو خلوت کردند.‌...بیپر : ویپر ، من تورو برادر خودم دونستم ، اما تو چی؟.. ویپر : میخوای منو توی این سالن مجازات نابود کنی ؟ باشه من مرگ خودمو میپذیرم ، بیپر : پس آماده باش تا بمیری...کیپر : صبر کنین ، بیپر : تو چی میگی ؟ کیپر : من به ویپر گفتم اینکارو کنه ، همش تقصیر منه ! بیپر : اونوقت از کجا بدونم تو راست میگی ؟ کیپر : تو داخل کانال کولر یه قورباغه دیدی درسته ؟ بیپر : درسته ،، کیپر : و خوب یادته من واسه خودم یه قورباغه خریده بودم !!! بیپر : این دلیل محکمی نیست ، کیپر : من به میبل گفتم تمام مدت زجرت بده وگرنه اون تورو دوست داشت ، ویپر : نه کیپر لازم نیست خودتو فدا کنی..ببین بیپر...کیپر زیادی نوشیدنی خورده و نمیدونه داره چی میگه 😅 ، بیپر : خب این قانع کنندست ، کیپر...حرف آخری نداری ؟ کیپر : ویپر همیشه امید داشته با... بیپر : اوپس یکم زود مرد ، ای کاش اجازه میدادم بیشتر دفاع و مفاع و اینا داشته باشه ویپر : تو یه شیطانی ! ، بیپر : ممنونم ویپر گریه کنان به سمت اتاقش رفت

بیپر وارد اتاق میبل شد...میبل : بزار تنها باشم ، بیپر : فقط اومدم بگم که اگه دست از خطا بکنی ، به اون عروسک دیپر صدمه میزنم ، و در اون صورت به خود دیپرم صدمه وارد میشه ها !!! میبل : اوکی فقط برو ، بیپر : باشه ما رفتیم.

در کالیفرنیا_فورد : چند وقتی میشه دنبال شرمی و زنش میگردم ، اما اثری ازشون نیست . داشتم قدم برمیداشتم که رسیدم به یه پورتال ،، احتمالا این از اثرات اختلال زمان و مکان هست ، با احتیاط واردش شدم...صبر کن ببینم اینجا نیوجرسی نیست ؟ فکر کنم اون پورتال لعنتی منو به نیوجرسی برد ، طبق محاسباتم من اومدم به یه باره زمانی قدیمی از نیوجرسی ، مردم من رو نمیبینند چون یه چیزی شبیه روح هستم ،، استن : اصلا میدونی چیه ؟ من به کمک هیچکی نیاز ندارم ، استن سوار ماشین شد و رفت ، فورد : صبر کن ببینم این همون روزی نیست که استن دستگاه من رو خراب کرد ؟ رفتم توی خونه ، با دیدن چهره غمگین خودم که نتونسته بودم به دانشگاه رویاییم برم ، یکم ناراحت شدم ولی میدونستم که اون پورتال من رو بخاطر این چیزا نیورده بود به زمان قدیم نیوجرسی...شاید بخاطر شرمی هست...

این داستان ادامه دارد...