سلام اومدم با پارت ۶
لایلا:تو ساکت شو مرینت.مرینت:تو ساکت شو.آدرین:بچه ها(منظورش لینی و کیوان و کیاما بود)برید بیرون.بچه ها:باشه.کیاما:رفتیم بیرون.لینی:کیاما بیا یه لحظه هم که شده دشمن نباشیم با هم.کیاما:برای چی ما باید حداقل برای یه لحظه با هم دوست باشیم؟لینی:برای اینکه پدر و مادر من با مادر تو دعوا نکنن.کیاما:خیلی خب بابا.لینی:من می دونم خونه ی شما یه در مخفی داره که به رنگ دیواره.کیاما:برای چی باید جاشو بهت بگم؟لینی:لیاماکارا وا کیاما(یه ورد هستش).کیما:یهو ویلچرم نا پدید شد و یهو داشتم میوفتادم رو زمین که کیوان منو گرفت.لیگی:من با استفاده از ج....... .کیاما:خودم می دونم ولی الان باید یکم تمرین کنم تا بتونم درست راه برم و در مخفی اونجاست.لینی در ذهنش:اگه همین طوری ادامه بدم اون نمی فهمه حلقه ها دست منن.کیاما:خیلی خب بیایید بریم تو.لایلا:برای چی من باید با شما صلح بر قرار کنم؟مرین:چون حلقه های شما دست منن و لینی اونا رو دزدیده.کیاما:چییییییی؟آدرین:مگه نگفتم برید بیرون؟مرینت:دستمو کردم تو جیب کاپشنم تا حلقه ها رو بردارم ولی دیدم نیستن و بعد به لینی نگاه کردم و بعدش لینی اون حلقه ها رو پرت کرد سمت من ولی نزدیک بود بیفتن زمین که آدرین اونا رو گرفت و به من داد.
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
سلام بچه ها ببیخشید بعضی جاهاش سادرین افتاد اونا همشون آدرینا بودن و خواهرم انقدر حواسم رو پرت کرد اونجوری شد