مراکس 2

که یهو دیدم یک نفر شرور شده اون اندازه هیولا بود به تیکی گفتم خال ها روشن رفتم گربه سیاه هم بود اما معلوم نبود آکوما کجاست

دیدم گربه سیاه هم یه جوری راه میره از زبون آدرین دختر کفشدوزکی نگاهش شبیه کسایه که به من شک داره از بنون مرینت گردونه خوش شانسی رو در آوردم که یک پیچ در اومد

از زبون آدرین

بهش گفتم حالا میخوتی با این پیچ چیکار کنی بانوی من از زبون مرینت به گربه سیاه گفتم یه راهی دارم گربه پنچه برنده رو در بیار داشتم فکر میکردم که اون یه ربانه یه جایی با چند تا پیچ هم داره من باید اون پیچ ها رو در بیارم حتما باید اون جا یه دکمه ای باشه بعد که دقت کردم دیدم که دوی چشمه چپش

از زبون آدرین

دختر کفشدوزکی بهم گفت که وفتی من خاموشش کردم تو برو تو چشم سمت چپش پنجه برندت رو بزن

از زبون مرینت وقتی که پیچ هارو باز کردم و رو اون دکمه بزرگ قرمز فشار دادم با صدای بلند به گربه سیاه گفتم که زود بااااش

ازبون گربه سیاه

وقتی رفتم خونه دیدم حلقم نیست با داد دنبالش گشتم که یهو صدا با شنیدم و یکی گفت دنبال این میگشتی

ببخشید که سر جای هیجانی فیلم رو قطع کردم