سلام اینم قسمت 16 هم طولانی و هم پر ماجرا نظرات فراموش نشه
وقتی که خواهرم رفت چهرش توی ذهنم مونده بود خیلی شبیه دختری بود که وقتی که معجزه گرم رو داشتم و بالای برج ایفل با کفشدوزک بودم ، بودش !! یعنی اون توریستی که اومده بود به پاریس همون خواهرن بود? بعد وقتی که دیگه به خودم اومدم پدرم رو دیدم که با چهره ای پر از اعصبانیت و نگرانی داره بهم نگاه میکنه همون موقع بود که ابرقهرمان ها رفتند بعد با قیافه ای پر از تعجب به پدرم نگاه کردم و بعد اخم اون محو شد و اون منو بلند کرد از پدرم پرسیدم که جریان چی بوده؟ اوت گفت که یه چیزایی هست که تو نمیدونی من گفتم چی؟ گفت که تو یه خواهر دوقلو داشتی ولی به خاطر مشکلاتی که اوت به وجود اورد من اونو ف ستادم پیش عمه ات گلوریا گفتم چی بعد ادامه دادم که مشکلاتی که خواهرم به وجود اورده بود چی بوده؟ پدرم گفت که اون میخواست خودش رو به همه نشون بده ( کلاس بزاره) و یکم هم بد اخلاقی میکرد اگه کسی بهش میگفت تو سریع از کوره در میرفت و کلی چیزای دیگه....
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
میخواستم بگم میشه لطفا فصل های دیگش هم بسازی اخه تایتانیک عااااااالی نمیدونم چطور بگم که چقدر داستانت خوبه وقتی فکر میکنم چند وقت دیگه تموم میشه خیلی ناراحت میشم
واووووووووو اصلا حرف من به کنار وقتی رمانت برای خودش گزینه ای شده توی سرور ایران همونطوری که یک عزیزی توی نظرات گفت دیگه واقعا جای حرف نداره حرف نداشت عزیزم
کارت مثل همیشه عالیه اگه میشه حرف های محبت امیزشون? رو بیشتر کن و چه خوب شد گابریل مرد ?من تست های دیگه رو انجام میدم خیلی از تو تقلید میکنن? هم توی اسم نوشتن هم تو انتخاب عکس هم دیالوگ های شخصیت ها خواستم اطلاع داده باشم ?
دوستان یه چیزی هم یادم اومد یک نفر توی قسمت های قبلی ازم پرسیده بود که چجوری این داستان انقدر پر طرفدار شده ؟ چندین دفع جواب دادم ولی تا اومدم بفرستمش گوشیم خاموش شد
الان جوابش رو میگم
من خودمم زیاد نمیدونم ولی این کار هایی هستش که میکنم↓↓↓↓↓
1- داستان رو از چند زاویه مینوییم
2- سعی میکنم نظرات دوستام و افرادی که توی سایت تیتچی میدن رو وارد داستان کنم
3- از دوستام کمک میگیرم
4- یک عکس یا درست میکنم یا میرم دانلود میکنم یا از دویتم میگیرم
5- بیشتر سعی میکنم داستان رو بدون غلط املایی بنوییم ( خیلی سعی میکنم ولی چون جای دکمه های صفحه کلیدم عوض شده اینجوری میشه )
6- سعی میکنم داستان رو به واقعیت نزدیک کنم که البته این داستان داره جدا میشه ولی دوباره دارم برش میگردونم
7- یکم از تخیل و اتفاقاتی که خودم دوست داشتم توی خود انیمیشن اتفاق بیفته رو توی دایتان میزارم ( پنج قسمت اول رو که خودم به تنهایی نوشته بودم همشون خواب هایی بودن که خودم دیده بودم )
8- داستان رو جوری تموم میکنم که افراد دیگر جذب به خواندن قسمت بعدی بشن
9- در رمان نوشتن داستان خودم رو به جای فردی که توی دایتان هستش میزارم
10- داستان رو با کمک دوستم مینویسم که بتوانم داستان رو از چند نگاه متفاوت ببینم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥ممنون از همگی شما♥
دوستان تک تک نظرات رو خواندم و میخوام به همه یکجا جواب بدم ♥
ممنون از نظرات همگی کلی انرژی گرفتم♥
کسانی که نتوانستند قسمت های اول رو پیدا کنند باید وارد پروفایلم بشوند با زدن روی اسمم که در بالای تست قرار داره ( B.H.R ) میتوانید وارد پروفتیلم بشید و تمام قسمت هارو پیدا کنید ♥
برای وارد شدن به پروفایل باید رو اسمم که در بالای تست هستش بزنید( مکان اسمم)←←← بالای تست جایی که نوشته شده : 10 سوال ● توسط : B.H.R ● زمان انتشار : مثلا 20 دقیقه پیش ● و..... بعد پایینش خود داستان♥
دوستان حتما سعی میکنم این مرگ و چیزای دیگه رو کم تر کنم و داستان رو هیجانی تر میکنم و به واقعیت نزدیک تر میکنم ♥
بدای کسانی که سوال پیش اونده که چجوری گابریل آگرایت مرده ←←←← وقتی که شب بوده الینا رفته و اونو کشته ولی وقت نکرده که آدرین رو بکشه چون ناتالی اومده و الینا مجبور شده که فرار کنه ♥
با اون کسی که نوشنه بود که مرینت از شر پدرشوهرش خلاص شد افتاد دیت خواهرشوهرش و...... خیلی حال کردم بعد از خوندن اون ار خنده ترکیدم♥
♥ممنون از همگی♥
عزیزم داستانت عالیه فقط چطوری الینا واقعا دلش اومد باباش رو بکشه؟ و چطوری دلش میاد با داداشش دشمن باشه؟
سلام حیلییی عالیییی مشتاقانه منتظر قسمت بعدی هستم????
❤❤
دیگه داستان داره از واقعیت خیلی دور میشه؟مگه کشکه که بابای آدرینو کشت.پس اون و بقیه در اون لحظه داشتن چیکار می کردند؟ولی قشنگ بود.منتظر قسمت بعدیییییی
لامصب یه چیز بنویس که بشه باور کرد و ادامه داستان واقعی تصور کرد.
بیچاره آدرین دلم براش می سوزه ???
لطفا بعدی رو زود تر بزار ??
واقعا که من و دوستام عاشق داستانت بودیم ولی من و هر 40 تا همکلاسیم که داستاناتو دنبال کردیم باید بگیم خودتم فکر نمیکنی داستانت با اینهمه مرگ و زندگی و تصادف و کلیه مزخرف شده هی یا اینو میکشی یا اون رو؟ یکم خلاقیتت رو مثل روز های اول به روز بده خیلی داستانت مزخرف شده
موافقم لطفا کمی خلاقیت به خرج بده?????
عه چرا توهین میکنی؟؟
داستان به این قشنگی،اصلا حرف نداره
حق نداری بهش بگی مزخرف
میتونی اگه دوست نداری،نخونی