
سلام اینم پارت 12 که همگی منتظرش بودید نظرات فراموش نشه♥
پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم که آدرین تو دریایی از خون افتادم وسط خیابان ? دویدم پیشش بلند گفتم :ادرین حالت خوبه؟ ادرین ... ادرین...ادرین صدامو می شنوی ؟ آدریننن.... توروخدا چشماتو باز کن? دستشو محکم گرفتم و فشار دادم داشتم گریه میکردمو صداش میکردم ? یهو به خودم اومدم و گفتم نباید دست پاچه شی مرینت بعد یهو یکی از پشت داد زد تو چی کار کردی؟؟؟؟ من نگاش کردم وای خدایاااااا. لایلا بود لعنتی چرا الان!? لایلا ادامه داد:تو یه قاطلی ادرین .. ادرین..? همه مردم پاریس هم که درین اگرست رو میشناختن چند نفر دورمون جمع شدن یکیشون داشت به اورژانس زنگ میزد ? بعد یهو حس کردم انگشت دست ادرین یکم تکون خورد? نبضشو گرفتم خیلی ضعیف بود وقت نداشتیم?
لایلا داد زد :ام دخترو بگیرین ، اون ادرین اگرست رو هل داد به طرف خیابون? همه دویدن به سمتم منم فرار کردم تو یه کوچه تیکی اومد بیرون و گفت بجنب داره میمیره? با گریه و زاری گفتم تیکی خال ها روشن? سریع تغییر شکل دادم و دویدم سمت ادرین بغلش کردم دستام کامل خونی شده بود? همینجوری که سعی میکردم بلندش کنم و ببرمش چشمم به راننده ماشین خورد? وای خدای من مادر کاگامی بود که سریع با ماشین فرار کرد? بهش فکر نکردم سریع ادرین و برداشتم و رفتم همه داد میزدن. دختر کفشدوزکی نجاتش بدم
( شرمنده توی صفحه قبل اشتباه تایپ شد باید مینویشتمدختر کفشدوزکی نجاتش بده ) منم بلندش کردم و تمام سرعتی که میتونستم به طرف بیمارستان بردمش وقتی که رسیدم به بیمارستان سریع رفتم داخل و بلند گفتم کمک ....??? (از اونجا که آدرین فرد مهمی بود) همه اومدن? به من اجازه ندادن برم داخل جایی که داشتن آدرین رو میبردن? البته اول باید دوباره مرینت میشدم? پس رفتم داخل یه اتاق خالی و دوباره مرینت شدم تیکی گفت:حالش خوبه؟? گفتم نمیدونم?
با صورت رنگ پریده و گریون دویدم دم در اتاق عمل (جایی که ادرین بود) یه دکتر اومد بیرون گفت :نسبتی باهاش داری؟? قرمز شده بودم گفتم : خب خب من من من ..... إ اااا .. دوستشم اااا یعنیی... نهههه ....همکلاسیشم..که...عاش...ق....نه یعنی ... بعد دکتر گفت باشه فهمیدم
هم زمان یکی از ته سالن داد زد ادریننننننن اون صداش خیلی بزرگسالانه بود احساس کردم که پدرشه و برگشتم و دیدم آره خودشه? اون پدرش بود و داشت با نگرانی و خشم به طرف من میومد? دکتر گفت : باید باهاتون صحبت کنم اقای اگرست من پریدم وسط حرفش و گفتم : حالش خوبه؟? دکتر گفت : اگه خلاصه اش کنم نههههه سه تا از دنده هاش شکسته و سپر ماشین ضربه خیلی جدی به شکمش وارد کرده? در حال حاضر فکر نکنم بتونیم عملش کنیم من گفتم : پس پس پس یعنی اون اون .... رنگم پرید و بغض کردم ولی هیچی ترسناک تر از اخم آقای اگراست نبود ?دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و بغضم ترکید و شروع به گریه کردن کردم??
از نگاه دکتر
حال اگرست بد بود واقعا بد بود احتمال مرگ و زندگیش ۶۰ به ۴۰ بود پدرش گابریل اگرست اومد و دوستش ( که من میدونم بیشتر از یک دوست بود ) خیلی غمگین یک گوشه افتاده بود و گریه میکرد? با گابریل اگرست حرف زدم : تصمیمش این بود که ادرین بدون درد راحت کنیم ( به معنای دیگه بکشیمش)? به دوستش هم گفتم : متاسفم اما اقای اگرست تصمیمش اینه که ادرین اگرست رو ....?
از نگاه مرینت
داد زدم نههههههه ? نه نه ترو خدا نه اون نباید بمیره شما میتونید نجاتش بدید بعد دویدم سمت گابریل اگرست و بهش التماس کردم☹️ گابریل اگرست گفت : این که پسرم زندگی نکنه بهتر از اینه که با درد زندگی کنه بهش گفتم : شما قلب ندارید ! اصلا معنای عشق رو نمیفهمیدددد خواهش میکنم نکن نکن نکن نکن??
داشتم گریه میکردم داشتم میمردم?? که یهو یه دکتر دیگه از اتاق عمل اومد بیرون قیافش ناراحت بود با خودم گفتم : نه... نه ... نه ... نکنه که اون ..... نه ادرین ... نههههههههههه????
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ادمین قسط جونمونو داری گریم در اومد
دوستان مشکل اینترنت داشتم و الانم قسمت 13 رو گذاشتم ممنون از نظرات همگی انقدر زیاد بودن که دیگه چشمام انقدر که خوندم تار میدیدن
واقعاً داستانت عالي . لطفاً قسمت 13 رو زود تر بزار به جاهای خیلی هیجانی رسیده : )
لطفا پارت 13 رو بزار تروخدااااااا
شما چجوری میبینید هر کار میکنم باز نمیشه
ای خداااااااا
تورو خدا زودتر بزار بقیشو داشتم مدقع خوندن قش میکردم چی بهت بگم واقعا خیلیییییی خوبببب مینویسی??????????
ممنون از همگی قسمت 13 به زودی نوشته و منتشر میشه♥
چرا الان تموم کردی من داشتم از هیجان میمردم چرا تمومش کردی لعنتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟