خوب دوستان آن قسمت قرار اخراش اشکتون در بیاد که قسمت هفت خونتون و دیگه سیل ببرید پیشنهاد میکنم قسمت هفت رو تو اتاق بخوانید که فقط اتاقتان دریا بشه نه حال و اشپز خونه
جیمین^تهیونگ €شوگا*نامجون $)( جین £کوکی ¥جیهوپ ₩)
♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡♤♡
داستان از زبان کوکی.وقتی ماریا رفت تو ماشین دیدم نامجون داره گریه میکنه. ¥چی شده چرا گریه میکنی $اینا گریه نیست کوک اینا اشک شوغ وقعا باور نداشتم که ماریا میتونه این کارو انجام بده .یهو دیدم صدای یه زنگ آشنا از تو کیفم میاد .گوشی من نبود پس گوشی ...............اها گوشی ماریا ¥ای دختره حواس پرت ^چی شده ¥داشت میرفت اجرا گوشیش رو داد به من الانم داره زنگ میخوره ^خوب جواب بده ببین کیه دیگه ¥خالشه توقع داری چی بگم ^بده من گوشی و جمع و جور میکنم قضیه رو $چی شده چرا سر و صدا میکنین ¥خاله ماریا زنگ زده $خوب جواب نده €جواب ندیم که الان یا زنگ میزنه به تو یا زنگ میزنه یابه یکی ازمادیگه بهتربدیم به خودش $اره برو بهش بده .
داستان از زبان ماریا:دیدم ته ته داره میاد سمتم بلد شدم ما بی حوصله تمام گفتم :چیه €گوشیت داشت زنگ میخورد قطع شد&اها ممنون.رفتم تو لیست تماس ها دیدم خالیه زنگ زدم (خاله+)&سلام خاله+سلام .چرا زنگ زدم جواب ندادی & تو ون خواب بودم گوشیمم دست کوکی بود+میبینم که اون دختری که قر قر میکرد نمیخواهم و آل و بل و جیمبل الان کلی با اونا صمیمی شده&خاله حالا اون موقع خیلی لوس بودم شما به بزرگی خودت ببخش😂😂+نمیبخشم😂😂😂😂😂😂&😂😂😂😂چی کار داشتی+هیچی گفتم که بهت بگم مامانت اومده سئول&هااااااا😨😨😨😨+چرا تعجب کردی & کی اومد+امروز&الان کجا+هتل&کدوم هتل +هتل کوچک پایینی خونه مامان بزرگ &اها مرسی فعلا .عین جت از ون اومدم پایین & نامی کی تموم میشه$چی& مسابقه $اها یه یک ربع دیگه & باشه یه دقه الان میام . رفتم پیش مجری &ببخشید☆بله & من حالم خیلی بد سردرد شدید دارم میشه ما این یه ربع رو زود تر بریم ☆اره حتما&ممنون.اول که از مجری دور شم با حالت بی حوصله گی راه رفتم بعد که دور شدم دویدم سمت اون هفتا ......ام.....ببخشید. .....رفتم سمت اعضا & بچه ها ببشینین بریم سریع سریع سریه $چی شده & بشین میگم .ما نشستیم ¥دقمون دادی بگو چی شده & ما. ......مامانم اومده سئول^این که خیلی خوبه & خوبه عالیه $حالا کجا هستش الان &کوچه پایین خونه مادر بزرگم یه هتل هست رفته اونجا.ما رفتیم رسیدیم به هتل (مهماندار×)&سلام ببخشید اتاق خانم هان کجاست (نکته:چون پدر مادر ماریا از هم جدا شده بودن مادر ماریا فامیلی خودشو گذاشت رو ماریا یعنی هم ماریا هم خالش هم مامانش فامیلیشون هان) ×شما چه نسبتی با ایشون دایی & به نظرت چه نسبتی باهاش دارم😐😑دخترشم دیگه× ببخشید😄طبقه سوم واحد ۱۶ &ممنون.رفتم بالا در اتاق رو زدم (مامان+)+بله.صدام رو کلفت کردم&براتون قهوه اوردم+بیا تو.رفتم تو پریدم بغلش&دلم برات تنگ شده بود 😢😢😢😢+م...ما..ماریا تو ییییییییییییی 😭😭😭😭😭😭😭😭😭ماریان دلم برات تنگ شده بود .
دقایقی بعد .+خوب بگو ببینم چه کارا میکنی& هیچی خاله منو توی یه برنامه ثبت نام کرد و............... (ادامه قضیه ها)+واقعا😱😍&چی شده +من ......😯من ارمی ام&واقعا😁 این که خیلی خوبه +اره میدونم ولی خوب &خوب چی +چرا تاحالا نفهمیدم تو تو گروه & چون منو زیاد نشون نمیدن+اها & راستی میخواهی اعضا رو از نزدیک ببینی+اره💜😍😍&خوب من تا اینجا با اعضا اومدم و الان اونا پایین منتظر منم . رییییینگ (زنگ تلفن)حلال زادن.&بله $نمیخواهی بیای ما بریم تو بمونی &نه نه اوم. بیا بریم +باشه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
جانگ کوک بوده؟اره دیگ 🙂 یا جیمین اینا دقیقا اونایی هسن ک من فک میکنم
جان من پارتتتتتتت بعدیییییییییییییی عالییییییییییی بوددددددددد😍😍😍🥲💔
پارت بعدی گفتم طول میکشه
ادامه بده
چشم حتما