
مرسی از نظراتون لطفا برای این پارت هم نظر بدین من با نظر های شما انرژی میگیرم☺💜
دوتاشون بدو بدو اومدن تو بغلم * افرین حالا شد. رزی = بابا * بله رزی = مامان فردا میاد؟ * نه رزی = پس کی میاد؟ * هفت روز دیگه رزی = مامان مارو دوست نداشت که رفت؟ * نه کی اینو گفته؟ مامان عاشق شماست فقط یکم کار داشت رفت اونارو انجام بده رزی = اخه رزا گفت چون ما همش می خواستیم که مارو بیاره پیش شما مامان از دستمون عصبانی شده و رفته * نه اصلانم اینجوری نیست ؟ دیگه از این حرفا نزنید باشه؟ رزی = باشه بابا جون * باشه رزا؟ رزا = باشه. * افرین حالا بگیرین بخوابین.
خدا حالا من چیکار کنم هم دیر شده هم باید برا اینا صبحانه درست کنم ، اهان می برمشون کمپانی اونجا هم به کارام میرسم هم دخترا پیشم هستن حواسم بهشون هست. . . . رزی= بابایی صبحانه نمی خوریم * چرا بزار برسیم کمپانی اونجا با عموها باهم می خوریم رزا = عمو کوکی هم هست * بله هستش همه هستن رزا = اخ جون می خوام کلی باهاش حرف بزنم و بازی کنم من عمو کوکی رو خیلی دوست دارم * از من بیشتر ؟ رزا= نه😄 * افرین رزی = من عمو وی رو دوست دارم ، خیلی مهربونه * اره وی خیلی مهربونه ولی از من بیشتر نه هممون خندیدیم. چه حس خوبی داشت که کنار خانوادم هستم ولی ایکاش لونا هم اینجا بود و می تونستیم چهار تایی بخندبم. بالاخره به کمپانی رسیدیم از پارکنیک با اسانسور رفتیم داخل کمپانی . رفتیم تو اتاق تمرین
* سلام بچه ها وی = واییی اینا رو ببین چقدر کیوت شدن خیلی خوشگلن کوکی = وای ازهم مو نمیزنن چجوری تشخیصشون میدین * منم خوبم شما خوبین؟ وی = ببخشید جیمین خیلی وقت بود دخترا رو ندیده بودیم ذوق زده شدیم ، حالا چیشده دخترا رو اوردی اینجا؟ نشستم و کل ماجرا رو برای پسرا تعریف کردم و همشونم از لونا طرفداری کردن😑 جین = دختر بیچاره حق داشته خب خوب کاری کرده اینجوری حالت سر جاش میاد کسی که تشکیل خانواده داده باید همیشه پیششون باشه ولی تو.. * باشه باشه غلط کردم شما ازکی مدافع حقوق زنان شدین شوگا = جیمین خدایی چجوری دلت میاد اینارو روزی همش سه ساعت ببینی مگه میشه از این عروسکا دست کشید هممون شاخ در اوردیم این واقعا شوگا بود شوگا = دهناتون رو ببندین مگس نره توش کوک = شوگا حالت خوبه مطمئنی کلت به جایی نخورده؟ شوگا =اره ، راستی جیمین اینارو چجوری از هم تشخیص بدیم * ببین رزی یه خال روی لبش داره مثل لونا ولی رزا چیزی رو صورتش نیست بعد رزی خیلی احساسی ولی رزا نه تو این یه روز از اخلاقشون اینا دستگیرم شد بقییشو باید کشف کنم. یهو دوتاشونم نشستن زمین و گریه کردن
دوتاشون = من مامانم رو می خوام 😭😭😭😭😭😭😭 هوپی = وای چرا دارن گریه میکنن جیمین پاشو ارومشون کن منم الان گریم میگیره * دخترا چیشده؟ رزا = گشنمونه من مامان و می خوام مامان هیچ وقت نمی ذاشت که ما گشنمون شه نامجون = خاک تو سرت به بچه ها غذا ندادی بخورن تو دیگه کی هستی * صبح دیر شده بود گفتم میارمشون اینجا یه چیزی می خورن گریه هاشون بیشتر شد * وای خدا کلافه شدم منم الان گریه می کنم شوگا= دخترا بیاین باهم بریم صبحانه بخوریم تو اتاق من قبوله؟ رزی = بعدش ما رو میبرین پیش مامانمون شوگا = نمیدونم رزی =پس من نمیام رزا = منم شوگا = باشه قبول میبرمتون حالا هم پاشین بیاین دنبال من کوک = باورم نمیشه اونارو اروم کرد اصلا فکر نمی کردم از بچه خوشش بیاد * وای خدا الان چیکار کنم امروز اجرا داریم اینا رو کجا بزارم؟ نامجون = با خودت بیارشون اونجا میتونن پیش منیجر باشن * نمیدونم مگه قبول میکنه نامجون = اره بابا
داشتیم اجرا میکردیم و دخترا هم تو اتاق انتظار نشسته بودن اونارو به گیرمورم سپردم زنه خوبی شنیده بودم خودشم دو تا بچه داره دیگه با خیال راحت گذاشتمشون اونجا
راوی : رزی = رزا بابارو ببین چقدر قشنگ میخونه رزا = اره خیلی قشنگه می خونه ولی عمو کوکی بهتر می خونه خانم لی = بچه ها شکلات می خورین؟ دوتاشون = اره ، ولی مامانمون هیچ وقت نمیزاشت بخوریم خانم لی = حالا یک بار که عیبی نداره، هوم؟ رزی = اره شکلاتارو خوردن ولی نمی دونستن که شکلاتا با طعم بادام زمینی هستن و دوتاشونم به این حساسیت داشتن رزا = من بازم می خوام خانم لی = بله بفرمایید
جیمین : اجرا تموم شد و سریع رفتم تو اتاق انتظار وقتی وارد شدم دیدم دخترا دارن شکلات می خورن ولی همین که رفتم کنارشون دوتاشونم شروع کردن به سرفه کردن * رزا رزی چی شده حالتون خوبه هیچ کدومشون حرف نمیزدن و فقط سرفه میکردن انقدر سرفه کردن که از حال رفتن استرس کل وجودمو گرفته بود * رزااااااا چشماتو باز کن، خواهش می کنم نامجون = یکی زنگ بزن به اورژانس * چی بهشون دادی ؟ زووووود باااااش حررررف بزززززن خانم لی = ب..خدا.....من...کاری...نکردم.....فقط....بهشون....شکلات... دادم وی = جیمین زنگ بزن به لونا اون بهتره میدونه * الو لونا..
خب مرسی که خوندین نظراتون رو بهم بگید😊💜 بیاین نتیجه چالش داریم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییی
۰ثخثه . جیمین 😂
ج.چ: جنخگذکوگ ( جونگ کوک)
وایییییییی چی نوشتم جنخگذکوگ چیه این /:
جوتگ کپک (جونگ کوک)
عالیییی بود
خییلللییی خوب بود خدا کنه پارت بعدم زود زود بیاد😀😄
آخجون💝💝💝💝💝💝💝
ج چالش:نمی تونم بنویسم😓
پارت بعدی رو بزار منتظر هستم🙂💦
عاشق داستان شدم❤️
ج چ :جیمین
وااای پشمام درست نوشتم😍
پارررررت بعددد😇
چالش:تهیوتگ=تهیونگ😂شوگه=شوگا😂
خیلی باحال بود😂
😂😂
عالی بود👍👍😝💞😘
ج.چ:جیهوپ
وا پشمام درست نوشتم😳😂
😂😂😂