
چند قسمت داستان..

دخترک درحالیکه نفس نفس میزد از در ورودی مدرسه عبور کرد.دستش را به درخت کاجی بلند، گرفت تا نفسش جای بیاید.با قدم های آرام خودش را به کلاس رساند.تمرکز بچه ها از تخته سیاه به دختری جلب شد که نفس نفس میزد و در چهار چوب در ایستاده بود.معلم سرش را حرکت داد و دخترک نشست

کنار دخترک همیشه خالی بود،با وجود اینکه بعضی میز ها سه نفره بودند.زنگ چهارم هرکس میبایست از کسی میخواست که وضع تحصیل ماهیانه اش را ارزیابی کند ولی چون کسی کنارش نبود و او طرد شده بود.برگه را دستش گرفت و به بقیه نگاه کرد،بغضی از خجالت و تردید توی گلو اش بسته شد.دلش نمیخواست که تنهایی را ببیند،از جای اش بلند شد و اجازه گرفت و رفت به حیاط

لبخندی زد و به خودش اعتماد کرد.او راهی برای این مشکل پیدا میکرد،راهی برای مشکل بدون دوست بودن.مثل این است که بخواهی با یک دست پیانو بنوازی.مثل این است که یک دستت را بغل بگیری و با دیگری به زندگیت ادامه بدهی.گوشه ی حیاط کنار شیر آبی که گاهی صورتش را می شست،نشست.هوا صاف بود ولی افکار او

پریشان بودند..اندکی آب به صورتش زد و دوباره به فکر فرو رفت.مرد قد بلند دوباره ظاهر شد،این دفعه علاوه بر دفعات قبل حرف زد!..:«میخوای بهت کمک کنم؟»دخترک در حالی که عقب عقب میرفت:«تو کی هستی؟ چرا توی خواب من آمدی؟»پسرک خندید.:«نترس،من به زودی میرم.زودتر از چیزی که تصور کنی.چند دقیقه طول کشید تا به پایان خواب رسیدی؟»دخترک:«دارم خواب میبینم؟»پسرک حرفی نمیزند و ناپدید میشود

دخترک به کلاس برمیگردد تا دوباره برگه را در دستش بگیرد.ولی وقتی به برگه نگاه میکند،میبیند یک نفر دیگه برایش پر کرده.به اسم دانش آموزی که پر کرده نگاه میکند،این دانش آموز امروز غایبه.توی راه برگشت از مدرسه کوچه ای که همیشه از آن عبور میکرد مسدود شده بود،پس تصمیم گرفت از کوچه ی دیگری برود.

وارد کوچه شد.پسری با موهای حنایی جلوی در خانه ای نشسته بود و با گربه اش بازی میکرد.کوچه نسبتا خالی بود فقط یک ماشین سیر تاکسی در آن به چشم میخورد.گربه بلافاصله بعد از دیدن دخترک پرید و چنگی به دست دخترک زد.پسر مو حنایی خندید و دخترک با تمام سرعت از آنجا دور شد.

پسر مو حنایی گربه اش را ناز کرد.گربه مجدد به دخترک نگاه کرد و گفت..:«خوش آمدی!»پسر موحنایی به گربه نگاه میکند:«لازم نبود اینقدر عصبی باشی،آن یک دختر کوچیکه»گربه با نگاهی جدی به پسر موحنایی نگاه میکند..:«آن دخترک در نادیده گرفتن احساس اش خیلی مهارت دارد،باید اتفاقی باشد که نتواند سکوت کند»
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ایده طراحی بنگتن p2 (بررسی)
اگه اینا تو پلی لیستتن.... (بررسی)
اولین کامنت:)
عالیی
چه مرموز 🐻💤
پارتتتتت بعدددد موخوامممم
باحال بودد
ممنون..:)