
امیدوارم منتشر بشه
با نگرانی به لوکاس نگاه کردم. شمارش معکوس همچنان در حال پایین آمدن بود، و تنها ۲۰ ثانیه باقیمانده بود. همهچیز داشت با سرعت و پشت سر هم پیش میرفت و هیچ زمانی برای اشتباه باقی نمانده بود. ویولت: لوکاس، باید سریع تصمیم بگیریم! دیگه وقتی برای آزمایش کردن نداریم. لوکاس در حالی که با دقت به صفحه نگاه میکرد، به سرعت سیمها را بررسی کرد. انگار که به چیزی رسید، دستاش داشت میلرزید اما مصمم شد.
به آرامی، یکی از سیمها را که به نظر میرسید مرتبط با شمارش معکوس باشد، قطع کرد. نفسمو حبس کردم. ویولت:این کار میکنه؟ مطمئنی؟ لوکاس هیچ پاسخی نداد. فقط به صفحه نگاه میکرد و منتظر بود که واکنش سیستم را ببیند. صدای سیستم قطع شد، اما شمارش معکوس همچنان ادامه داشت. تنها ۱۰ ثانیه باقیمانده بود. لیدیا:این کار نمیکنه. این سیستم پیچیدهتر از این حرفهاست(با فریاد)
ویولت: پس باید چیکار کنیم؟ چیزی پیدا نکردیم که بتونه قطعش کنه! لوکاس سریعاً صفحه نمایش را بررسی کرد. این بار روی صفحه عدد ۱۰۰۰ نمایان شد. این چیزی بود که شاید به معنی یک کد دیگر یا سیستم دستی برای غیر فعال کردن بمب بود. ولی اصلا زمان نداشتیم لوکاس: ۱۰۰۰... شاید این یه سرنخ باشه! سریع به لیدیا نگاه کردم انگار که چیزی از ذهنش گذشت اما چیزی نمیگفت. ویولت: لیدیا، این عدد رو میشناسی؟ لیدیا مکث کرد.
لیدیا:این... این عدد شاید شماره یک قفل باشه. شاید... شاید باید دوباره شماره رو وارد کنیم بدون هیچ تردیدی، شماره ۱۰۰۰ را وارد کردم. بلافاصله بعد از وارد کردن آن، صدای سیستم قطع شد. صفحه دیجیتال خاموش شد و همه چیز سکوت کرد. لوکاس سریعاً صفحه نمایش را بررسی کرد. این بار روی صفحه عدد ۱۰۰۰ نمایان شد. این چیزی بود که شاید به معنی یک کد دیگر یا سیستم دستی برای غیر فعال کردن بمب بود. ولی اصلا زمان نداشتیم لوکاس: ۱۰۰۰... شاید این یه سرنخ باشه
سریع به لیدیا نگاه کردم انگار که چیزی از ذهنش گذشت اما چیزی نمیگفت. ویولت: لیدیا، این عدد رو میشناسی؟ لیدیا مکث کرد. لیدیا:این... این عدد شاید شماره یک قفل باشه. شاید... شاید باید دوباره شماره رو وارد کنیم. بدون هیچ تردیدی، شماره ۱۰۰۰ را وارد کردم. بلافاصله بعد از وارد کردن آن، صدای سیستم قطع شد. صفحه دیجیتال خاموش شد و همه چی ساکت شد
ویولت:این چطوری سر از اینجا درآورده؟کی اینو اینو اینجا گذاشته؟ لیدیا:هیچی نمیدونم ولی فقط میدونم جون خودم و خانوادم رو مدیون شما هستم ویولت:لیدیا این یه تهدید الکی نیست خیلی حواستون جمع کن مخصوصا آدم هایی که اطرافتن لوکاس:یه سوال،بابات همیشه انقدر عجیبه؟ لیدیا:بابام؟حقیقتا از وقتی ۷ سالم بود دیگه وقتی با پدرم نگذروندم و بیشتر اوقات پدرم توی اتاقشه و اصلا بیرون نمیاد.
لوکاس: به نظر میرسه که این یه بازی باشه. یه بازی پیچیده که فقط برای شما یا خانوادهتون طراحی شده. باید سرنخهای بیشتری پیدا کنیم سکوت فضا را پر کرده بود. تو این سکوت، ما فقط بهم نگاه میکردیم، انگار که میدونستیم قدم بعدی میتونه همچی رو تغییر بده.
ویولت:اما هیچ وقت نمیدونیم چی قراره پیش بیاد. شاید هر لحظه از این به بعد، تهدید بزرگتری در انتظارمون باشه. بعد از اون چندتا کارآگاه مخصوص آوردیم تا کل خونه رو چک کنن و وقتی مطمئن شدیم که همچی سرجاشه و خطر دیگه ای تو خونه نیست سوار ماشین شدیم و رفتیم.
سکوت سنگینی فضای ماشین را پر کرده بود. هیچکس حرف نمیزد. به شیشه ماشین تکیه دادم و به بیرون نگاه کردم و بالاخره تصمیم گرفتم چیزی بگم. ویولت:اما هیچ وقت نمیدونیم چی قراره پیش بیاد. شاید هر لحظه از این به بعد، تهدید بزرگتری در انتظارمون باشه
لوکاس با نگاهی که از شدت کنجکاوی و بیاعتمادی توش موج میزد، بهم نگاه کرد. لوکاس:هه، چیه ترسیدی؟ ویولت:خودت که بیشتر بهت میخورد ترسیده باشی. لوکاس اخم کرد و چشماش رو تنگتر کرد ولی همچنان اوم لبخند افاده ایش رو داشت
لوکاس:ترس؟ نه، من که همیشه آمادهام. مشکل اینجاست که تو نمیفهمی که دنیا همیشه برای قهرمانها نیست سرم رو برگردوندم سمتش و خیلی تیز نگاهش کردم. ویولت:قهرمان؟ شاید تو بیشتر شبیه یه بچهای که همیشه توی بازیهاش باختن رو به عهده نمیگیره. لوکاس لبهایش را به هم فشار داد و نگاهش سرد شد
لوکاس:تو همیشه باید همه چیز رو از دیده خودت ببینی، نه؟ همیشه فکر میکنی که همه چیز تحت کنترل توعه ویولت:خب، حداقل من وقتی تصمیم میگیرم، میدونم چرا این کارو میکنم. برخلاف بعضیها که هیچ وقت نمیدونن قراره چی پیش بیاد. مطمئنم که تو توی هر مشکلی، فقط بیشتر خرابش میکنی. باز هم همون رفتاری که همیشه داری.
لوکاس:به نظر میرسه که تو هیچ وقت از اشتباهاتت درس نمیگیری. شاید وقتشه که یه بار برای همیشه بفهمی که نه همه چیز به سبک تو پیش میره، نه همیشه من در اشتباهم. و تا پایان راه هیچکدوممون دیگه یک بارم حرف نزدیم
دیدید چقدر سریع و زیاد گذاشتم؟🥹 مرسیی کیوتیاا❤️ اگه ایده ای برای داستان دارید حتما بهم بگید خیلی کمکم میکنه

حالا یه معما کدوم شترمرغ سر نداره؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
چالش : نمی دونم 😁
عالی بود مرسییی
عالی بود، فرصتت؟؟