سلام بفرمایید بخونید
صبح از زبان مرینت . از خواب بیدار شدم امروز اخرین روز مدرسه هستش و من خوشحالم که بلخره ۳ ماه تعطیلیم و بعد میریم دانشگاه و درس و مشق برای همیشه تعطیله لباسم رو پوشیدم رفتم پایین صبحانه خوردم و رفتم مدرسه تمام امتحان نهایی ها رو داده بودیم فقط یکی مونده بود که امروز میگیره ادرین همه اومده بودنو چون بازم دیر رسیدم 😑نشستم برگه ها رو پخش کردند و شروع نوشتن کردم همش راحت بود فقط ۵۰ سوال بود (ببین اگه برای اینا ۵۰ سوال راحته ۱۰ تا سوال چیه ما ۱۰ تا سوال میدن میگیم زیاده این میگه کم دادن )همرو نوشتم و دادم و رفتم بیرو ن از زبان ادرین دیدم مرینت رفت بیرون و نوشت منم نوشتم و دادم به خانم و بعد رفتم پیش مرینت
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
سلام.داستان تون جالب بود،امیدوارم به تست من هم سر بزنید(the end of miraculous)
حتما
خوب بود
داستان منو هم بخونید
چشم