پنجمین پارت داستانم با همکاری 김민수
ساسکه*
از طرف مدرسه به خونه راه افتادم
که دیدم یه دختره دم در خونمونه ، بهش سلام کردم و بعدش گفتم :« اینجا کاری داری؟ » دختره گفت :« راستش ساسکه من خیلی وقته منتظر این لحظه ام! » دهنم باز مونده بود این دختره داره چی میگه؟ بعد یهو دوباره گفت :« ساسکه من ، عا.ش.ق.ت شدم. » یهو خاطره هام از جلوی چشمام رد شد
فلش بک :
اون روز ، زیر بارون دل یه دخترو شکستم ، ساسکه من ع.ا.ش.ق.ت شدم
پایان فلش بک
بعد یهو بهش گفتم :« ببخشید؟! »
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
سلاامم
اومدم بگم میشه مثل تستای مصاحبه با کاربرت منم باهات مصاحبه کنم😅😂؟؟
ببخشید سوالاشو عوض میکنم😄
نتونسم پیام بدم چون دنبالم نمیکنی🙃
پارت 6 میخواییم
بزودی:))))
خلاقیتووووو🤩
زودتر پارت بعدووو منتشر کننننننن😑😑
حیحی
مرررررسی
چشم بزودی:)