الیزابت و ارواح پارت۴

الیزابت با گریه به اتاقش میرود ناگهان روح مادربزرگ و پدربزرگش را میبیند

مادربزرگش میگوید تبریک میگوییم دخترم تو میتوتنی با ارواح ارتباط برقرار کنی الیزابت گفت اما ابن غیر ممکن است

مادربزرگش ادامه داد و گفت ولی برای تو ممکن شده عزیزم اما باید مراقب باشی این قدرت خوبی هایی دارد اما بدی هایی هم دارد باید حواست به خودت و اطرافیانت باشد

عزیزم خوب به حرفم گوش بده اگر روح کسی را دیدی که نمیدانستی او کیست با تمام وجودت از دستش فرار کن الیزابت گفت چرا

مادربزرگش گفت بعضی از روح ها میخواهند تو را مجبور به کارهای پلید کنند و تو را عذاب دهند

ما خیلی نگرانت هستیم اگر نزدیکت شدند باید فرار کنی و به حرف هایشان گوش نکنی یادت باشد ما همیشه کنارت هستیم الیزابت با فریاد از خانه بیرون رفت

الیزابت و ارواح پارت۴👆👆