خب خب، سلامی بعد از دو هفته..حتما خسته شدید از اینکه دیر به دیر میزارم و بخاطر همین ی تصمیمی گرفتم... اگه دوباره بخوام داستانی بنویسم بعد از نوشتن حداقل ۱۰ پارت شروع به آپلودش میکنم.
صبح روز بعد کریس با درخواست صبحانه ای تمام خدمه ی عمارت مستر کیم رو از خواب بیدار کرد. این موضوع فقط تا اینجا پیشروی نداشت و خود تهیونگ هم دست از کارش کشید و به آشپزخونه رفت. آرو با سروصدا های عمارت از خواب بیدار شد و با ظاهری خواب الود، موهای ژولیده و صورتی نشسته از اتاقش خارج شد تا منبع سروصدا هارو پیدا کنه. در همون حال آزولا ، دختر کریس مثل همیشه با لباسی مرتب و آرایش چشم و لبهای سرخ از اتاقش خارج شد. به محض اینکه حضور شخصی رو توی راهرو حس کرد گفت: مقداری کلوچه های معروف اینجا با ی لیموناد میخوام. و وقتی که چَشمی نشنید نگاهی به آرو انداخت و به چشم های تیزبینش براندازش کرد. آرو با تعجب به آزولا چشم دوخته بود؛ از وقتی که به اینجا آمده بود اینجوری بهش بیاحترامی نشده بود. آزولا گفت: بنظر نمیرسه از خدمه باشی. + خیر ، نیستم. شما؟ + من دختر خاله ی تهیونگ ام. + تهیونگ؟ آزولا تک خنده ای کرد و گفت: وای..اون حتی بهت اسمش رو نگفته ؟ مستر کیم رو میگم. آرو اها ای زیر لب گفت و سعی کرد قبل از اینکه ازولا دوباره حرفی بزنه به اتاقش برگرده، اما آزولا گفت: تو باید آرو باشی درسته؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
36 لایک
میشه عکس لباس آرو رو توی پارت بعدی بزاری؟!
نه چون پینترستم عکس باز نمیشه
اوک
تو رو خدا زودتر بزار پارت بعدیوووو
و راستی الان کپشنت رو خوندم ،اره به نظرم ایده خوبیه
مثل همیشه عالی و مجذوب کننده بود
میدونم همه مشغول امتحاناییم ولی میتونی پارت بعد و یکم زودتر بزاری؟
👍🏻
اولين كامنت
پارت بعد ميخوام