
ادمینتون اومده با پارت جدید اومده شیرینی نمیدید؟😂
جیهوپ زنگ زد به ا/ت تا اینکه ا/ت بازم جواب نداد. جیهوپ:یعنی کجا میتونه رفته باشه؟جیهوپ همچنان داشت رانندگی میکرد و یه دختروو دید که داشت بدو بدو میرفت سمت به پارکی. جیهوپ:شبی ا/ت نی؟ سری به یونگی زنگ زد.(مکالمه بین یونگی و جیهوپ)جیهوپ:یونگیییی.یونگی:چشده پیدا شد؟ جواب تماستو داد؟ جیهوپ:نه نه فقط یه دختررو دیدم داره با گریه میره سمت پارک سوجین(نویسنده:یه اسمی دراوردم دیگه) یونگی:😐خب دختر دختره دیگه به اون چیکار داری؟ جیهوپ:اخه شبی ا/ت بود حتی لباساش و موهاش. یونگی:برو سمت پارکه مطمئن شو منم سه توته میام اونجا. جیهوپ:هق اوکه(پایان مکالمه) جیهوپ رفت سمت پارکه و دنبال دختره رفت. (ویو ا/ت)ا/ت:خسته شدم از این زندگی من چرا هنو به کوک حس دارم چرا😭چرا اون مرتیکه ولم نمیکنه چرا ولم نمیکنهههه ها این کیه صدام میکنه؟ جیهوپ:ا/تتتتت.ا/ت:صدا جیهوپ نی؟... با گریه برگشتم نگاش کردم و جیهوپ پرید بغلم. جیهوپ:ا/تتت کجا رفتییییی نمیدونی من و داداشت چقدر نگرانت بودیمم؟ ا/ت:من فقط میخواستم تنها باشم تا اون مردیکه رو فراموش کنممم.(یونگی از راه رسید) یونگی:ا/تتتتتت.. ا/ت:داداشییی... از بغل جیهوپ اومدم بیرون و پریدم بغل یونگی...
یونگی:دیگه اینجوری نزار برووو... ا/ت:ببخشیددد.. جیهوپ:کوک؟ تو چرا اومدی اینجا؟؟؟؟... کوک:(با نفس نفس)یونگیو دنب. بال کردم... میخ. خواستم فقط ب.با ا/ت صحبت ک.کنم.. یونگی:گفتم که نیااااا... یونگی از بغلم اومد بیرون و رفت سمت کوک. از جام بلند شدم ببینم یونگ با کوک چیکار میکنه.. یونگی رفت سمت کوک و دستشو بلند کرد خواست کوک و بزنه سری رفتم دست یونگیو اوردم پایین... یونگی:ا/ت چیکار میکنی؟.. ا/ت:نزنشششس..... یونگی:هنوزم دلت برا این مرتیکه میسوزه؟؟؟ کوک:مرتیکه خودتی😐یونگی:تو خفه..... جیهوپ:ا/ت چرا داری از اون دفاع میکنی؟؟؟ا/ت:دست خودم نیییسس... یونگی:اون زندگیتو نابود کرد هنوزم دوسش داری؟؟؟جیهوپ:نگو که دوسش داری؟... ا/ت:دوسش ندارم ولی نمیتونم فراموشش کنمم..کوک:خبب اگه هنوزم دوسم داری چرا بر نمیگردی؟. یونگی:کوک تو خواهشا زر نزن.. کوک:خب بزار حرفمو بزنم.. جیهوپ:مسئله همش تویی کوک تو زندگی این دختر و نابود کردی.. یونگی:چرا اصن نرفتی پیش یونسو؟؟ کوک:خوب من از یونسو خوشم نمیادد.. ا/ت:اره راس میگه یونسو بهترین دوستم بود گفته بود رو کوک کراشه ولی کوک رو من کراش زد اصن چجوریی؟؟کوک:خبب مسئله عشقه خوب من از تو خوشم اومده نه از اون زنیکه. یونگی:ا/ت:الان میخوای چیکار کنی؟
جیهوپ:برمیگردی بهش؟.. ا/ت:عام.. واسع چی اصن برگردم من خب دوسش داشتممم.. کوک:خب برگرد دیگه.. ا/ت:بابا د نمیخوام برگردم ول کن 😐... کوک:ا/ت تروخدا من بدون تو نمیتونم... ا/ت:روزایی که من نبودم چیکار میکردی؟ همون کارایی و بکن که وقتی نبودم......کوک:خب وقتی فهمیدم اون عکسا فتوشاپه.. یه شوک بدی بم وارد شد و موندم چجوری اینو بت بگم من واقعا نمیدونستم اون عکسا فتوشاپ بوده... ا/ت:باید از همون اولش میدونستی چیزی که مطمئن نبودی و هیچ وقت عمل نکن تا قلب یه دختر و نشکونی... یونگی:ا/ت راس میگه... جیهوپ:موافقم... کوک:خب دیگه ببخشید دیگه تکرار نمیشه.... ا/ت:ولی قلب من عین اولش میشع؟.... کوک:ن.نه... ا/ت:اخلاقم پ احساساتم باهات مثل قبل میشه؟... کوک:ن.نه... ا/ت:بازم مخوای برگردی بهم؟... کوک:میخوام خیلیم میخوام.. واقعا من جوری عاشقت شدم روز اولی... ا/ت:خب؟؟کوک:اگه فکر میکنی من بهت صدمه میزنم باشه...میرم من تا زندگی بهتری با داداشت داشته باشی.. یونگی:کوکی؟ تو کم اوردی؟؟... جیهوپ:اووو کوک تو حرف زدن کم اورد.. یونگی:اصن خواهر خودمه دیگه 🤣..... ا/ت:خب من هنو حس دارم بت ولی.... کوک:دیگه نمیخوام چیزی بشنوم... کوک بدو بدو به تاکسی گرفت(چون پیاده اومده بود) رفت سمت هتلش.. ا/ت:من چیکار کردم... یونگی:تو کار درستیو کردی
جیهوپ:راس میگه تو کار درستیو کردی.. ا/ت:ولی اخع من هنوز دوسش دارم.. یونگی:چرا با اینکه قلبتو شکونده دوسش داری؟.. ا/ت:نمیدونم... جیهوپ:واقعا میخوای بش برگردی؟... ا/ت:نمیدونمممم..یونگی:ولش کن بیا بریم خونه توهم فکراتو بکن.. ا/ت:اوم.. جیهوپ:میرسونمتون... یونگی:مرسی هوپی..... سوار ماشین شدیم و نشستیم جیهوپ راه افتاد به سمت خونه.. بعد چند مین رسیدیم از جیهوپ خداحافظی کردیم و وارد خونه شدیم سری رفتم رو مبل نشستم و تو فکر فرو رفتم یونگی اومد و کنارم نشست. یونگی:مطمئنی هنوزم دوسش داری؟... ا/ت:اره دوسش دارم... نمیدونم ولی از یه طرف میخوام برگردم و از یه طرف نمیخوام.. یونگی:خب 1دلیل خب برگردی بازم اسیب روحی میبینی... ا/ت:نمیدونم میرم میخوابم.. یونگی:برو ولی من بت هشدارو میدم. ا/ت:باشه.... رفتم تو اتاق و رفتم رو تخت رفتم و دراز کشیدم و پتو رو کشیدم رو سرم.. نخوابیده بودم و همچنان بیدار موندم تا صبح... ادامه دارد..
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد....
کوک منو به بقیه رو تخت صداش تو خونه هم پریده
کوک منو از دست تو افتاد به خاک و خون
😂😂😂😂😂
كوك منو گفت بريم كباب بقوليم با درس رياضي
اصلا ...
جهرررر🤣🤣
کوک منو به زور ببوسه
اوف 😂
قبلا عروس دومادو ميبوسيد الان دوماد عروسو ميبوسه
عروسم عروساي قديم
حقق🤣🤣
یعنی اینم از شانس ما 🤘🏻😑
بک میدم