4 اسلاید صحیح/غلط توسط: Btssuga انتشار: 2 سال پیش 159 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
عیدتون مبارک گایز ساری ک نبودم نمیدونم چرا تستچیم بالا نمیاورد:)
درحال جمع کردن وسایل بود
کوک:خب فردا صبح میرم کانادا عمارت یونگی ینی ا/ت منو میبخشه؟ نمیدونم تمام تلاشمو میکنم تا دوباره بم بگرده.
(ویو ا/ت)
ا/ت:اوپا کی بود زنگ زدع بود؟
یونگی:هیچکی نبود
ا/ت:چرا انقدر عصبی به نظر میرسی؟
یونگی:هیچی نیست چند دقیقه دیگه جیهوپ میاد دنبالت
ا/ت:واسه چی؟
یونگی:ببرتت داشنگاه جدید و نشونت بده جیهوپ دوس خوبیه باهاش کنار بیا
ا/ت:باشه
یونگی:برو پایین
ا/ت:باشه
رفتم پایین
جیهوپ:به به ا/ت خانم
ا/ت:سلام
جیهوپ:بشین بریم
سوار ماشین شدم
جیهوپ هم نشست
(بعد چند مین)
جیهوپ:رسیدیم
ا/ت:واووو ایجاس؟
جیهوپ:اره
جفتمون پیاده شدیم
داخل دانشگاه رفتیم
جیهوپ:اینجا رو ببین اینجا کلاس منو توعه
ا/ت:مگع توهم اینجا درس میخونی؟
جیهوپ:اره
ا/ت:داشنگاه کی شرو میشه؟
جیهوپ:فردا
ا/ت:خوبه
(ویو ا/ت)
ا/ت:هوم بدم باهام رفتار نمیکنه ولی خب نمیدونم اون جونگ کوک...... شده رو از ذهنم خارج کنم.
خب شاید جیهوپ بتونه جای اونو برام پر کنه(اگه خدا بخواد)
جیهوپ:حالا بریم یه بستنی بخوریم؟
ا/ت:ارههع
جیهوپ:بیا سوار ماشین بشیم.
از دانشگاه رفتیم بیرون و سوار ماشین شدیم
و رفتیم سمت یه بستنی فروشی.
جیهوپ:بستنی چی میخوری؟
ا/ت:موزی
جیهوپ:اوکی.
جیهوپ از ماشین پیاده شد و رفت بستنی سفارش بده.
که دیدم به شماره ی ناشناس داره بهم زنگ میزنه گوشیمو برداشتم و جواب دادم.
(مکالمه ی کوک و ا/ت)
ا/ت:سلام شما؟
کوک:منم کوک
ا/ت:....ت.تو چ. چرا بهم ز. زنگ زدی؟
کوک:میخواستم فقط بات حرف بزنم
ا/ت:م.من حرفی با. ت. تو ندارم
کوک:ا/ت ب.....
(ا/ت گوشیو قطع کرد)
وقتی کوک بم زنگ زد و. صداشو شنیدم شوک بدی بهم وارد شد و سعی کردم جلوی گریمو بگیرم که دیدم جیهوپ اومد و خنده رو لبم اومد با خنده هاش.
جیهوپ نشست تو ماشین و بستنیمو داد بهم.
جیهوپ:نوش جونت
ا/ت:مرسی..
جیهوپ:چیزی شده؟
ا/ت:نه(لبخند فیک زدن)
جیهوپ:اومم دیگه کجا بریم؟
ا/ت:خونه..
جیهوپ:باشه.
جیهوپ ماشین و روشن کرد و رفت سمت خونه.
(ویو کوک)
یونسو زنگ زد به کوک.
(مکالمه بین یونسو کوک)
یونسو:اوپااا
کوک:بااباا تو چی از جون من میخوای؟؟
یونسو:من فقط دوست دارم چرا اینو نمیخوای بدونی من بخاطرت همه کار کردممم
کوک:من... دوست ندارممم
یونسو:.ولی..
کوک:ولی و .... ببین یونسو من ا/ت رو دوس دارم میفهمی؟؟؟؟
یونسو:نه نمیفهممم
کوک:خب باشه خودت خواستی
یونسو.چی.....
(کوک تماس و قطع کرد)
کوک:دختره چقدر زبون نفهمه :/
خب بگذریم بریم بخوابیم برای فردا
(ویو ا/ت)
جیهوپ:رسیدیم
ا/ت:مرسی جیهوپ
جیهوپ:هروقت کاریم داشتی بم زنگ بزن شمارمو از داداشت بگیر
ا/ت:اوم باشه.
از ماشین پیاده شدم و برای جیهوپ دست تکون دادم وقتی جیهوپ رفت همون دقیقه لبخندم محو شد رفتم بالا زنگ در و زدم و یونگی در و باز کرد رفتم تو بدون اینکه به یونگی توجه کنم رفتم تو اتاق و خودمو پرت کردم رو تخت.
ا/ت:نه نههه چرااا از ذهنم نمیری بیرون لعنتییییی.
(یونگی اومد تو اتاق)
یونگی:چرا خواهر قشنگم داره گریه میکنه؟
ا/ت:یونگی جان جدت ولم کن میخوام تنها باشم
یونگی اومد زو تخت نشست و دستشو رو سرم میکشید.
یونگی:باز کوک چیکار کرده
ا/ت:هق بم زنگ زد سعی دارم فراموشش کنم ولی نمیتونمممم
یونگی:زنگ زد چی گفت؟
ا/ت:میخواست یچی یگه ولی من قطع کردم نزاشتم حرفشو بزنه
یونگی زیر لب:میدونم کوک باهات چیکار کنم.
ا/ت:چیزی گفتی؟
یونگی:نه هیچی بگیر بخواب فردا باید بری دانشگاه
ا/ت:اوم باشه.
پتو رو کشیدم رو سرم و گرفتم خوابیدم
(فردا صبح ویو کوک)
کوک:هوممم خبببب همم دیگه چیزی جا نمونده؟ نه نمونده
خب وسایلاشو برداشت و رفت پایین و سوار ماشین شد.و رفت سمت فرودگاه
(بعد چند مین)
کوک:خب رسیدیم.
ساعتشو نگاه کرد.
کوک:اوه دیر شد.
بدو بدو از ماشین پیاده شد و رفت داخل فرودگاه و سوار هواپیما شد.
کوک:پوففف بخیر گذشت
(ویو ا/ت)
یونگی:ا/ت بیدار شووو
ا/ت:هوم نمیخوام
یونگی:پاشو دیرت شد
یونگی:نمیخوای نه؟
ا/ت:نه
یونگی اومد روم و قلقلکم داد
ا/ت:گوه خوردم نکن نکنن نکنننن
یونگی:پا میشی یا نه؟
ا/ت:پا میشم پا میشم
یونگی:افرین
یونگی رف کنار و من بلند شدم و رفتم دستشویی و کارامو کردم و اومدم بیرون دیدم یونگی میز و داره میچینه و رفتم سمتش
یونگی:به بهه ا/ت خانم
ا/ت:به بههه داداشم چ کرده
یونگی:بشین بخور جیهوپ الان میاد برید دانشگاه
ا/ت:مرسی داداشی.
غذامو خوردم و رفتم لباسامو پوشیدم بعد چند مین جیهوپ اومد و رفتم پایین و نشستم تو ماشین و با جیهوپ حال و احوال پرسی کردم و رفتیم سمت دانشگاه
بعد چند مین رسیدیم دانشگاه از ماشین پیاده شدیم و رفتیم داخل کلاس شدیم.
جیهوپ:کنار من بشین
ا/ت:اوکی.
کنار جیهوپ نشستم و معلم اومد و داشت درسشو میداد
(ویو کوک)
مهماندار:اقای جئون بیدار شید رسیدیم
کوک:هاام اوم باشه ممنون.
کوک بلند شد و وسیله هاشو برداشت و از هواپیما خارج شد و اومد بیرون فرودگاه سوار ماشین شخصیش شد و رفت به سمت عمارت
کوک:خب رسیدیم ا/ت من دارم میام...
کوک از ماشین پیاده شدو رفت عمارت.
زنگ درو زد.
یونگی:کیه؟
کوک:منم
یونگی پوزخندی زد:بیا تو.
یونگی درو باز کرد و کوک رفت داخل
یونگی:به به اقای جئون
کوک:ا/ت کو؟
یونگی:ا/ت رو میخوای چیکار؟
کوک:میخوام باش حرف بزنم
یونگی:حرفاتو بگو اگه قابل تایید بود میزارم ببینیش
کوک:ولی هیونگ
یونگی:؟؟؟
کوک:خبب من اشتباه کردمم
یونگی:اون سعی داره تورو از ذهنش بندازه بیروننن تو زندگیشو نابود کردییی
کوک:هبب من از کجا یدونستم لون عکسه فتوشاپههه
یونگی:ببین کوک اون الان با یکی دیگست و هواشو داره
کوک:چی؟
یونگی:اره اون با یکی دیگست دیگه لطفا کاریش نداشته باش
کوک:یعنی.چییی
یونگی:صداتو برای من بالا نیار
کوک:ولی.. ولی....
که یهو زنگ در خونه خورد
یونگی رفت سمت در.
یونگی:کیه؟
ا/ت:منم باز کن
یونگی:شت....
ادامه دارد🙂💫
4 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالی
بک میدم
بسیار عالیست عالیییییییییییییی
مرسی🥲♡
پارت بعدی