
p7
تهیونگ_سویون+کوک× +یعنی من باید اینجا بخوابم؟_خیلی خ.ر.ی میدونستی؟تو باید قدرتتو بفهمی ن ک بخوابی+ایش حالا چجوری_تو باید سطح ارامشتو ببری بالا و چیزایی کتو این اتاق مخفی شدن و پیدا کنی[درحال توضیح دادن] ویو سویون:داشتم امتحان میکردم ک پلکام سنگین شد و رفتم تو بُعد بعدی این اتاق داشتم میگشتم ک چشمم ک کسی ک ته اتاق وایساده بود خورد مث ی الهه بود اما یهو چهرش ترسناک شد از چشماش داشت خون میومد سریع حمله ور شد ب سمتم اما...
ویوتهیونگ:من دارم توضیح میدم این خوابیده؟؟_پاشو ببینممممم ویوسویون:[شرمنده مجبورم زود ویو عوض کنم اخرش میفهمید]سریع از هرچیکبود پریدم چشمم افتاد ب تهیونگ اروم شده بودم ک یهو گف_وسط توضیح من میخوابیییی+من نخوابیدمممم_منم خرم+اونو ک شکی درش نیست ولی...همهچیو بهش گفتم بجز اون الهه_چیز دیگ ای ک ندیدی...مکث کردم نمیدونستم باید بهش بگم یا ن+چطور؟ چیز خاصی باید میدیدم؟_عام....نه
×خب خب خب تمیرناتونو بزارید کنار سویون بیا تو اتاقم باید ی چی بهت بگم+ب.باشه ویو کوک:تهیونگ بازومو گرفت و در گوشم اروم گفت_زوده ک بهش بگی×مهم نی اما باید بدونه...رفتیم توی اتاق×خب همه ما خون اشاما ی خدا داریم مثلن خدای زمین خدای اب واینا ک بهشون پایبندیم و برای اوناییم البته بجز ماهایی ک از اول خون اشام بودیم و خدای تو خدای شیاطینه و تو برای اونی اما وقتی کوارد بُعد بعدی اتاق شدی من فهمیدم ک قدرت تو قدرت کلاغ ج.ن.ی عع[حس اوتاکو درونم فعال شد انیمع مورد علاقم ب.و.س.ه ایزدی] تو ه.م.س.ر خدات هستی ویو سویون: اصن از چیزایی کمیگف هیچی نمی فهمیدم اما بدون اراده پرسیدم+خدای من کیه×خدای تو....
خب این پارتم تموم شد میدونم کم نوشتموزود تمومش کردم چون کرمم گرفته بود
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
های...-
من ساشام و دارم یه داستان مینویسم...-
خوشحال میشم سر بزنی و معرفیشو بخونی... -
تستت لایک شد... -
کامنت برام بزاری فالوت میکنم... -
ساری بابت تبلیغ اگه خواستی حذفش کن... -
ادمین پین؟
🍫های بیبی امروز به 🌛
👑مناسبت تولد یونگی مون بک مدم 🧚🏻♀️
🔥به تستام سر برن🔥
اولین لایک کام بازدید.... معرکه بوددد بعدییییی
حیحی:))
♡♡