سرگذشت آخرین شمشیرزن مشرق
لطفعلی خان فرزند جعفرخان و هشتمین پادشاه زندیه بود که شش سال بر تخت پادشاهی تکیه زد! او خوش سیما و از زیبا ترین های زمان خود بود پوستی چون آیینه و دو چشم همانند دو بلور و گوهری کمیاب داشت. مغرور و معتقد بود شرق شناسان اورا سوارکاری بی باک ، تیراندازی تیز بین و آخرین شمشیرزن مشرق مینامند.
میگویند بعد از لطفعلی هیچ پادشاه شرقی چنین رشادتی را در شمشیرزنی نشان نداده است! او این مهارت هارا درکودکی خود آموخته بود و تقریبا در سن بیست سالگی حکومت را تحویل گرفت. او را متولد سال۱۱۸۳میدانند و در وصفش مینویسند:«تمام زندگی کوتاه او در جنگ ها سپری شد.»
آقامحمد خان قاجار هیچ فرصتی را برای در هم شکستن سلسله زندیه از دست نمیداد. او بخشهای زیادی از ایالات شمالی ایران را در دست داشت و منتظر فرصت بود تا فارس را ضمیمه قدرت خود کند. آقامحمد خان قاجار با شنیدن خبر به تخت نشستن لطفعلی خان زند، خود را به سرعت به شیراز رساند. لطفعلی خان مقابل او صفآرایی کرد و نبردهایی خ ون ی ن بین آنها درگرفت. با نزدیک شدن سپاه زند به پیروزی، محمدخان، عموی لطفعلی خان زند، از میدان ج ن گ گریخت. با فرار او، قشون زندیه شکست خوردند و مجبور به ترک میدان ج ن گ شدند. با خالی شدن میدان ج ن گ، آقامحمد خان قاجار شهر را محاصره کرد؛ اما بهدلیل استحکام برج شیراز و کمبود آذوقه برای سپاهیان و اسبها، مجبور به ترک شیراز شد.
خان زند که پیش از رسیدن به سلطنت، از طبعی بلند برخوردار بود، بعد از نشستن به تخت سلطنت، بسیار مغرور و متکبر شده بود و به نظر اطرافیان و مشاوران خود هیچ توجهی نمیکرد. خودمحوری او سبب میشد که نظرات صحیح و غلط را از هم تشخیص ندهد و کرمان را محاصره کند. مدت زمان زیادی از محاصره کرمان گذشت، زمستان فرا رسید و برف و یخبندان راه رساندن آذوقه به اردو را مشکل کرد. سپاه زند با قحطی مواجه شد و بدون حصول نتیجه، مجبور به ترک کرمان شد.
سپاهیان زندیه خسته و فرسوده و مشاوران لطفعلی خان زند نیز در همراهی او دچار تردید شده بودند. حاکمان قدرتهای محلی شیراز دیگر راضی به همکاری با خان زند نبودند. آنها بههمراه حاج ابراهیم کلانتر که صدراعظم و مهمترین مشاور لطفعلی خان زند بود، به آقامحمد خان قاجار پیوستند. متحدان تصمیم گرفتند لطفعلی خان زند را در چادرش سر به نیست کنند. میرزا محمد حسین وفا که از نزدیکان و وفاداران به خان زند بود، دو هفته پیش از توطئه، او را در جریان نقشه حاج ابراهیم کلانتر قرار داد و از او خواست حاج ابراهیم خان کلانتر را دستگیر کند؛ اما خان زند باور نکرد.
لطفعلی خان زند پیش از رسیدن به سلطنت، به جوانمردی، خوشخلقی و دادگستری معروف بود؛ اما بعد از رسیدن به قدرت مغرور شد. مردم او را مانند کریم خان زند میدانستند. او به مشکلات فقرا اهمیت زیادی میداد و به عمران و آبادی کشور علاقه داشت لطفعلی خان زند علاوه بر علاقه به آبادی کشور، از ادب و شعر نیز بهره داشت و دلبسته دیوان اشعار شیخ محمود شبستری و باباطاهر بود. او در اولین سال سلطنت خود تعدادی از ادبا و شعرای شیراز را مامور تصحیح دیوان حافظ کرد.
لطفعلی خان زند برای تجدید سپاه به کرمان گریخت و مردم کرمان به او پناه دادند. آقامحمد خان با شنیدن خبر ورود لطفعلی خان زند به کرمان، با سپاهی بزرگ و مجهز عازم کرمان شد. لطفعلی خان زند چهار ماه در برابر سپاهیان قاجار مقاومت کرد؛ اما زمانی که شرایط نامساعد شد، به ناچار شبانه از میان سپاه دش م ن عبور کرد و به بم گریخت. حاکم بم به قصد نجات برادر خود که گمان میکرد همراه خان زند است، از لطفعلی خان زند استقبال کرد؛ اما وقتی برادر خود را همراه خان زند ندید، او را زخ م ی و دستگیر کرد.
حاکم بم خبر اس ارت خان زند را برای آقامحمد خان قاجار فرستاد. آقا محمد خان قاجار بیدرنگ محمدولی خان را به بم فرستاد. او لطفعلی خان زند را که توسط حاکم بم از ناحیه هر دو دست زخ می شده بود، خسته و رنجور به نزد آقا محمد خان قاجار برد. آقامحمد خان از لطفعلی خان خواست در مقابل او سجده کند؛ اما خان زند نپذیرفت. آقامحمد خان دستور داد خان زند را به بدترین شکل ش ک ن جه کنند. لطفعلی خان زند را بعد از ش کن جه، در محضر خان قاجار ک ور کردند و به تهران فرستادند. به استناد منابع تاریخی، لطفعلی خان زند در سن ۲۶سالگی به دستور آقامحمد خان قاجار و به دست میرزا محمدخان در زندان تهران خ فه شد و به ق ت ل رسید
و اما بشنوید از مردم کرمان اقا محمد خان قاجار به سبب پنهان کردن لطفعلی توسط مردم کرمان بسیاری از مردان را ک ور کرده و دستور داد با چشمانشان کوهی(تپه ای) بزرگ بسازند! و بسیاری از زنان و دختران را ش کن جه نمود!
به استناد منابع تاریخی، لطفعلی خان زند را بدون آداب مسلمانی و بی هیچ تشریفاتی در بقعه امامزاده زید به خاک سپردند. در سمت راست امامزاده، اتاقکی شبیه حجره دیده میشود که قب ر آخرین شاه زند در آن قرار دارد؛ کسی اجازه ورود به اتاقک را ندارد و بازدیدکنندگان از پشت میلههای اتاق، سنگ مزار لطفعلی خان زند را مشاهده میکنند.(نوشته بود سنگ قبر مخدوش نشده!)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
قشنگ بود آفرین ❤
بیچاره مردم کرمان به خاطر وفاداری شکنجه شدن💔