سرنوشت را میتوان تغییر داد اما عواقب سرنوشت را چه؟
{ربکا}صبح از خوب پاشدم .خواب عجیبی دیده بودم،؛خواب دیده بودم که در یک گودال سیاه که ته هم نداشت پرت شده بودم.برای همین حالم زیاد خوش نبود صدای جیک جیک پرنده ها بهم آرامش داد.انگاری در کلبه آتاش بودیم.از کلبه بیرون آمدم و چشمم دوباره به دریای ابدی افتاد .آهی کشیدم و شروع کردم به راه رفتن صدای خش خش سبزها ها می آمد که باد در بین های میوزید و حس خوبی داشت.شاید سال ها بود طبیعت را ندیده بودم روحم با طبیعت همدردی میکرد و در وجودم امیدی میکاشت.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عالییییی
قربونت:)