8 اسلاید صحیح/غلط توسط: TUX انتشار: 2 سال پیش 63 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلامممم! این پارت اخر لیتل کستل فصل اوله...🥲 برای رمان بعدیم به نظرسنجی [رمان جدیدم] سر بزنید و نظرتون رو راجع به رمان بعدی بگید! فصل ۲ لیتل کستل هنوز معلوم نیست کی بیاد.../=
سلام...بالارو بخون...این قسمت قسمت اخر little castleعه:(
امیدوارم دوست داشته باشید♡♡
بغضم ترکید با صدای بلندی گریه میکردم اراس به سمتم اومد و گفت=چرا گریه میکنی؟تو الان ازادی ..من بهت صدمه ای نمیزنم!)گفتم=ساکت شووو تو اونو کشتی..تو..یه ادم کثیفی!)گفت=من نمیخواستم بکشم اون خودش بهم گفت بعدشم..اون فداکاری کرد) خودش منو با صندلی بلند کرد دست و پام رو باز کرد نمیتونستم به مارکوس که روی زمین افتاده بود نگاه کنم اراس گفت=همه گی میریم...دوست داشتم الا ولی...هیچی...ولش کن...امیدوارم ازم دلخور نشده باشی)پوزخندی زد و همه رفتن منو با مارکوس تنها گذاشتن برخلاف میلم به سمتش رفتم زانو زدم گفتم=مارکوس...ببخشید اصلا نمیخواستم اینطوری شه...)مارکوس که ازش خون میرفتم به سختی گفت=ای..این...هیچ...هیچیش...تق..تقصی...تقصیر تو نیست..فق..فقط..ب.بب.برو.....میدونی که میتونی....)گفتم=کجا برم..جاییرو ندارم..همینجا میمونم)مارکوس ادامه داد=من دیگه ..ز..زند..زنده نیستم...ولی تو حالا حالا ها عمر میکنی...)
اشک از گونه ام سر میخورد ..مارکوس ادامه داد=این انت..انتخاب...خو..خودته که....ک..بر...بری..قصر....ی...یا ..نر...نری!این...زندگی...خو..خودته...!منو ببخش!)حالا حرف زدن براش سخت تر شده بود...گفتم=نه!تو منو ببخش!منو ببخش که نمیتونم ببرمت جایی که خوبت کنن!)گفت=اگرم بب.ببری ...تو راه..میم..میمیرم...)حرف زدن براش خیلی سخت شد دستشو گرفتم..
گفت=م...میخو..میخوام..بد..بدونی...که...تم.تمام..این..مد..مدت...من تو رو خیلی...دو..دوست ..دا...داشتم!)گفتم=چی؟!)ادامه داد=امیدو..امیدوار.بودم...بتونم..زنده بمونم...و....و..باهات....)حرفی نزد فقط اشک از گوشه ی چشمش پایین اومد نفس نفس میزدم..گفت=جیب چپم...برش دار..دستمو کردم تو جیپ چپش یک کاغذ...و یک جعبه کوچک بود...ولی وقتی به مارکوس نگاه کردم..دیگر زنده نبود...من موندم با مارکوس که حالا چیزی بیشتر از یک جنازه نبود..!
جعبه رو باز کردم...انگشتر زیبایی توش بود..کاغذ را خوندم=الای عزیزم...من مارکوس هستم...امیدوارم وقتی این نامه را میخوانی من زنده باشم...من دوست داشتم زندگی ام را با تو ادامه بدهم..از همان اول که دیدمت دوست داشتم...امیدوار بودم...ولی زندگی همیشه اونطوری که میخوای نیست...میگن اگر ارامش میخوای خیلی چیزهارو باید کنار بزاری...ارامش داشتن نتیجه ی یک زندگی خیلی سخته...کل این مدت میدونستم کیا تعقیبمون میکنن...ولی بهت نگفتم...چون میخواستم ارامش داشته باشی که نشد...نشد که بشه..و من شرمندم...امیدوارم بتونی به زندگیت اونطوری که میخوای ادامه بدی...به ازادی که واقعا دوست داری برسی....تنها خواهشی که ازت دارم...منو فراموش نکن!)تنها چیزی که فهمیدم این بود که قطرات خیس اشکم رو کاغذ ریخت...
از اونجایی که بودم بیرون امدم...درست است..برای بدست اوردن ارامش..سختی نیاز داریم...این تازه شروع زندگی من است...من میخواهم ارامش داشته باشمو بدست اوردنش به این اسونی ها هم نیست!از اونجا که بیرون اومدم...با سربازانی که اونجا رو محاصره کرده بودن رو به رو شدم...پدرم رو دیدم..به سمتم میامد و گفت=خوبی الا؟؟؟مارکوس کو؟؟جیمز کو؟؟؟)سکوت کردم و به پایین خیره شدم...پدرم به همراه چند سرباز به داخل اون خرابه رفتند...مادرم به سمتم اومد و بغلم کرد...بی احساس خودمو جلوه دادم و گفتم=چرا بهم دروغ گفتید؟جیمز برادرم نیست..جیمز اراسه و ...)مادرم گفت=ببخشید..ببخشید نتونستیم!)گفتم=من نمیخوام برگردم به قصر...)
مادرم گفت=میدونم..میدونم..تو الان از ما دلخوری...ولی نگران نباش استراحت میکنی خوب میشی...)خودمو ازش جدا کردم و گفتم=نه!من برنمیگردم!)و دویدم حالا انرژی ام را بدست اورده بودم...خسته بودم ولی پاهایم میگفتند برو...تو میتونی! مادرم دنبالم نیامد..هیشکی دنبالم نیامد....بهتر!حال میفهمم چقدر ارزشمندم!اون موقع هایی که با مارکوس بودم رو به خاظر میارم...چشمانم خیس میشوند و گلویم پر از بغض..حال میفهمم که چقدر دوستش داشتم ولی الان خیلی دیره...اون پیشم نیست...اون یه جایی....خیلی خیلی دوره...یجایی دورتر از اینجا....ولی من اونو فراموش نمیکنم!
~THE END~
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
آهوم
هیم
این چه پایانی بود ناموساااا😭😭😭😭نمیشه یه طلسمیم باشه مارکوس رو زنده کنههه؟؟؟😭😭😭
هیمممممم😭💔
دنیا جادوگری که نیست😂👍
واییی خیلی خوب تمومش کردی
مرسی💜
فصل دو هم داره
بعد از رمان beautyمینویسم