Naght

6 اسلاید صحیح/غلط توسط: ⚰️🎚 انتشار: 2 سال پیش 91 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست

کابوس ها....فرق دارن اما....کابوس من با همه جهان فرق داره کابوسی که هیچکس تحمل دیدنش رو ......نداره!

بعد از اینکه تلفنم با مامانم تموم شد خودمو ولو کردم رو تخت من از بچگی .....از کوهستان میترسیدم و دوستام برای تولد ۱۸ سالگیم پیشنهاد دادن بریم شهر براک که تمام راهش کوهستان بود از میستیک فالز تا براک ۵ ساعت ۴۶ دقیقه راه بود

تو حال خودم بودم که لیوی زنگ زد گفت :الین تا بیست دقیقه دیگه اونجام گفتم اوکی و لباسامو از تو کمد چپوندم تو کولم یه شلوار سفید و هودی لش مشکی پوشیدم کفشای آل استارمو که حسابی کثیف بود پوشیدم کولمو انداختم از در اتاق دویدم بیرون که گوشیم زنگ خورد الو؟سلام الین خواستم بگم برنامم عوض شده امشب پرواز دارم میرم کانادا -ام ....ینی این ماهم نمیای؟-ببخشید نشد پیشت باشم-نه مشکلی نیست مامان -پس بای قط کرد همینجور چشمام پر اشک شد به ساعت نگاه کردم هنوز ۵ دقیقه مونده بود رفتم دم در لیوی رسید سوار شدم وبه مگی که پشت دراز کشیده بود سلام کردم

سعی میکردم حواس خودمو پرت کنم که لیوی جلوی در پمپ بنزین نگه داشتکه گفتم:من میرم سوپر چیزی...... -برای منم ی چی بگیر خیلی گشنمه -اوک رفتم تو سوپر مردی که جلوی پیشخوان وایستاده بود مهربون به نظر میرسید رفتم سمتش گفت-کمکی از دستم برمیاد؟پیر بود و دستاش میلرزید -اممم یکم بیسکوییت شانس رفتم سمت قفسه ها و یکم خرت پرت خریدم مرد گفت:از کجا میاین ؟ گفتم

گفتم از میستیک فالز-او شهر خوبیه اما دوره تو تنها هستی؟- ام نه بادوستامم - کدوم شهر میرید ؟شهر براک چطور مگه ؟ مردخواست حرفی بزنه که یهو حرفشو خورد گفتم :چیزی شده ؟ - نه نه همینجوری از مسیر جنگلی نرفتید؟ آب دهنمو قورت دادم و گفتم :این راه مسیر کمتری داره... برای همون- لبخند دلنشینی زدو گفت اها -و دلیل دیگش تولدمه -مرد به صورتم نگاه کرد و گفت :او تولدت مبارک پلاستیک هارو بهم داد و گفت :همینجا صبر کن-بعد چند ثانیه اومدو یه جعبه کوچولو تو دستش بود

که با دقت روبان پیچ شده بود بازش کردم -وایییییی چقد خوشگلههه یه دستبند مرواریدی مشکی بود که وسطش سه تا طرح عجیب غریب داشت نگاهی به پیرمرد کردم و گفتم تاحالا به جز دوستام کسی بهم کادو نداده بوددد بغلش کردم که گفت این دستبند تو هر شرایطی کمکت میکنه اینو بدون رفتم سوار ماشین شدم وبه دوستام گفتم چیشده لیوی گفت:عه کاش برا منم میگرفتی ازش خوشم اومد- گمشو ماله خودمه -خسیس..... -لیوی اون چیهه واستاااااا.......

6 اسلاید