5 اسلاید صحیح/غلط توسط: Mariana انتشار: 2 سال پیش 331 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب قبل از شروع میخواستم بپرسم به نظرتون شیپ بعدی کیا باشن؟ خودم باکوگو و میدوریا می دوست ولی نظر شما را هم بشنوم
چویا با دقت آتسوشی را نگاه میکرد . پرسید( پس همش تقصیر اون عجوزه است؟) ( آره ) دازای همانطور که سیب رو گاز میزد پرسید(خب برنامه چیه؟) آتسو هیچی از حرف های ما رو نمی فهمید به همین علت با تعجب نگاهمون می کرد. گفتم(دکتر گفت موقته ! بخاطر ضربه به سرشه یکم که بگذره ناخودآگاه همه چیز یادش میاد) * آتسوشی وقتی در حال افتادن بود سرش به لبه ی آهنی میز میخوره* دازای آشغال سیب را به داخل سطل آشغال انداخت و گفت ( آکو ما مجبوریم همه چیز رو بهش بگیم) ( دکتر گفته ممکنه اختلال ایجاد کنه) (پس الان چی کار کنیم؟) ( بهش فرصت میدیم ) ( و اگه ...) ( اگه نیار تو کار دازای) چویا نگاهی به آتسو انداخت و بعد گفت:(استراحت کن) آتسو با ناراحتی پرسید( کسی به من نمیگه اینجا چه خبره؟پدر و مادرم کجا هستن؟ تو چرا موهات اینقدر رشد کرده ؟ دازای اینجا چیکار میکنه ؟ مگه نرفته بود سفر؟ چرا اینجام؟ چرا آکو اینقدر چرت و پرت می گفت؟) چویا سرش آتسو را روی بالش قرار داد و بعد موهایش را از روی پیشونیش کنار زد. (بخوای وقتی به هوش اومدی همه چیز رو
بهت میگیم) وقتی آتسو چشماش رو بست از اتاق خارج شدیم. لوسی و کیوکا پشت در بودند . گفتم( خوابیده، تنهاش بذارید) با چویا و دازای قدم زنان به حیاط بیمارستان رفتیم. چویا گفت ( آکو من و دازای میریم خونه ی شما وسایلمون رو بذارید) کلید رو به دازای دادم و گفتم( همونجا بمونید تا من و آتسوشی هم بیایم) ( باشه) و بی سر و صدا از اونجا دور شدند. *چویا* تو راه ساکت بودیم. من و دازای مثل همیشه تو تاکسی بدون توجه به هم می گذروندیم. جلوی خونه پیاده شدیم. چمدون ها رو برداشتیم و کلید را تو قفل انداختیم. با باز کردن در خانه با چیزی مواجه شدم که انتظار نداشتم. خونه سرد و بی روح بود. هیچ نشانه ای از خونه موردعلاقه آتسوشی وجود نداشت. او همیشه برام از خونه موردعلاقه اش می گفت ولی این خونه وحشتناک بود. (حالت خوبه چویا؟) ( دازای من یک احمقم!) (هان؟) ( زندگی آتسو رو نابود کردم ، ای کاش هیچ وقت به آکو معرفیش نمی کردم ) ( چویا خودت رو مقصر ندون) (چرا؟ نمی بینی چه بلایی سر زندگیش اومده ؟ این چیزی بود که آتسو می خواست؟) ( خودش انتخاب کرد) ( اما...هق هق.. اما دازای )
*دازای* گریه های چویا آزاردهنده بودند . اذیتم می کردند . دستش را محکم فشار دادم و گفتم ( وقتی گریه میکنی ازت متنفر میشم کوتوله) (بهم نگو کوتوله) (آخه کوتوله ای) (یه بار دیگه بهم بگو کوتوله ببین چیکارت میکنم) (چیکار میخوای بکنی؟) صدای زنگ داخل خونه پیچید . دازای در را باز کرد . آتسوشی با آکو وارد شدند. آتسو پرسید:(اتاقم کجاست؟) (طبقه بالا سومین اتاق از سمت راست) (باشه ممنون ) نگاهی به آکو انداختم و گفتم:(میرم پیش آتسوشی) *آکوتاگاوا* با دازای داخل بالکن نشستیم. لیوانش رو پر کرد . پرسیدم(چیکار ها می کردید تو این مدت؟ ) دازای درمورد سفرش صحبت می کرد ولی صدای جیغی همه چیز رو متوقف کرد . هر دوز به داخل خونه اومدیم. آتسوشی با چشم های اشک دار منو نگاه کرد و گفت :( آکو من متاسفم ) (متاسف؟) بغضش ترکید و شروع کرد به زجه زدن . به چویا نگاه کردم که با خونسردی نگاهش می کرد . (فلش بک)*چویا* (پس همه چیز یادت اومده؟) ( وقتی تو ماشین بودیم) (پس بذار بهت بگم ) (چی رو؟) ( کیویکو برگشته) (چی؟)( با آکو ملاقات کرده و به خودش رو همسر تو معرفی کرده) ( نه نه نه!این امکان نداره ! من نمیخوام زندگیم خراب بشه!) (پایان فلش بک)
*آکوتاگاوا* دکتر سرمش را تنظیم کرد و رو به من گفت :(ببخشید ولی خانم آتسوشی تازه از کما در اومده بودند و من از شما خواستم از فشارعصبی دور نگهش دارید و الان باید بگم به هوش اومدنشون دیگه شانسی هست ) (بله بله ممنون ) از اتاق خارج شدم و رو به چویا گفتم:(چی بهش گفتی؟) (حافظه اش برگشته بود اونم وقتی که توی ماشین بودید) (خب؟) ( بقیه اش مهم نیست ) با خشم به سمت حیاط بیمارستان رفتم. از سر عصبانیت سیگار رو درآوردم و بین لبام گذاشتم. دازای پشت سرم دراومد و گفت :( میدونی آتسو قبل تو ، زمان دوران دبیرستان ع.ا.ش.ق یکی دیگه بوده؟) ( آره یادته اولین بار چطور آتسو رو بهم معرفی کردی؟) (آره بهت گفتم عاشقش نباش !) (چرا اینو گفتی؟) (آتسو اون موقع بچه بود معنی عشق رو نمی فهمید ،بعدشم اون یکبار میخواست برای اون پسره خودش رو ..... چرا باید دوباره عاشق یکی مثل همون میشد؟ .) (به نظرت به هوش میاد؟) (آکو تو قبل از معرفی من آتسو رو میشناختی مگه نه؟) (...) (آکو راستش رو بگو ) (حقیقت ؟ نمی تونم ) (ولی ...) (دازای میتونی از چویا همه چیز رو بشنوی البته اگه بخواد بگه ) ...
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
😭😭پارت بعدو زود بزار تروخداااااا
دو روزه هر پنج دقیقه یه بار میام ببینم پارت بعدو نزاشتی
گذاشتم تو بررسی
عه تنکس
دوبار گذاشتم هی رد میشععععع
اههه تف به ناطرایی که رد میکنن ㅠ~ㅠ
یه هفته منتظرشمم
خیلی خوفههههههه
به شدت شیپ باکوگو و میدوریا رو می دوستم
داداش داستانت به شدت خوبهههههههههههه
فقط منتظرم پارت بعد بیادددد
واقعا داستانت قشنگه و دوسش دارم🙃
شیپ میدوریا و باکوگو خوبه ولی اینکه دوتا انیمه رو قاطی کنی شاید داستان بهم ریخته بشه
مرسی گلم
نه میخوام بعد از پایان این بنویسمش