پارت 18 ناظر پلیز منتشر:)♡
آلیسون : چشمامو باز کردم و به سقف خیره شدم حس بدی داشتم دلم واسش تنگ شده بود! از رو تخت بلند شدم و یه آبی به صورتم زدم سرم درد میکرد از اتاق رفتم بیرون کسی خونه نبود معلوم نیست کجا رفته با بی خیالی شونه ای بالا انداختم و رو مبل نشستم کاش میشد هیچوقت نبینمش....اما هنوز اول بازیه برگشتم تو اتاق و از تو آینه به خودم خیره شدم چشمام به خاطر گریه قرمز شده بود به موهام خیره شدم یاد اون شبی که کنارش لب تراس وایستاده بودم و موهامو می بافت افتادم لبخند تلخی زدم و دستمو بردم سمت کشو در کشوی میز و باز کردم و قیچی که توجهم و جلب کرده بود و برداشتم و توی دستم فشردم دستام می لرزید و بغض گلومو می فشرد قیچی و بردم سمت موهام و چشمامو با درد روی هم گذاشتم با یه حرکت موهای بلندم روی زمین فرود اومد نگاهی به خودم انداختم نمیخوام دیگه چیزی که منو یاد میندازه رو نگه دارم صدای گوشی بین هق هق هام پیچید دستمو بردم سمت گوشیو به اسمش خیره شدم هری! کاش هنوزم مثل قبل توان حرف زدن و باهاش داشتم با دستای لرزان گوشیو دم گوشم گذاشتم از صداش معلوم بود لبخند میزنه چیزی نمیدونست...( هری : الو آلیسون چطوری؟دلم واست تنگ شده
آلیسون : زبونم قفل شده بود نمیخواستم به خاطر من ناراحت بشه ولی مدام صدام میزد هری : آلیسون چیزی شده؟ جوابمو بده آلیسون : تو خو...خوبی؟ هری : چرا صدات میلرزه؟ گریه کردی؟ دراکو خوبه؟ آلیسون : بغض توی گلوم شکست دراکو...دیگه کنارم نیست...یعنی تقصیر اون...نیست ولی دیگه نمیتونم ببینمش هری : چی؟ چرا؟ چی شده؟ آلیسون : هری همه چی تموم شده من دارم...از...دو...ا..ج میکنم
هری : چ..چی؟ با کی؟ آلیسون : با کسی که ازش متنفرم...هری : آلیسون من هیچی از حرفات متوجه نمیشم آلیسون : من میخوام با آرکا فاستر از...دو...ا..ج کنم! هری : تو شوک بدی فرو رفتم و..ولی چرا؟ آلیسون : مجبورم نکن دلیلشو بگم لطفا هری : با..باشه ولی متاسفم که...که نمیتونم کنارت باشم آلیسون : نه...متاسف نباش میخوام جوری رفتار کنم که انگار چیزی نشده حداقل باید پیش پدر و مادرم اینطوری رفتار کنم!
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
منتظر تست بعد هستیم
نوشتم بررسیه:)