مادر‌و‌پدرم‌رفتن‌ماه‌برای‌ماه‌عسل😐🗿🤲‌خدافیز

من‌یه‌فضا‌نوردم؛چیزی‌که‌منو‌سمت‌این‌کار‌کشوند‌مادر‌و‌پدرم‌بود‌.. خب‌راستش‌من‌وقتی‌بچه‌بودم‌مادر‌و‌پدرم‌برای‌ماه‌عسل‌به‌کره‌ی‌ماه‌رفتن‌،بعد‌از‌رفتن‌والدینم‌به‌ماه‌‌عمه‌ام‌--جنیفر‌لوپز--‌مسؤلیت‌پرورش‌منو‌‌به‌عهده‌گرفت‌و‌منو‌بزرگ‌کرد‌عمه‌جنیفرم‌بخاطر‌محبوبیت‌و‌شغلش‌نمیتوانست‌درست‌ازم‌نگهداری‌کنه‌برای‌همین‌منو‌به‌یه‌خانواده‌ی‌دیگه‌دادن‌

برای‌دیدن‌مادر‌و‌پدرم‌ارزوی‌فضانورد‌شدن‌را‌در‌ذهنم‌پرورش‌دادم‌و‌الان‌توی‌سفینه‌هستم‌و‌همه‌ی‌خاطراتم‌رو‌مرور‌میکنم...‌گریه‌های‌لحظه‌ی‌خدافظی‌‌عمه‌جنیفرم‌؛قلبم‌را‌بدرد‌آورد. سفینه‌ایستاد‌و‌من‌روی‌کره‌ی‌ماه‌بودم‌‌؛ماه‌پره‌از‌زرق‌و‌برق‌بود‌انگار‌خاکاش‌از‌جنس‌اکلیل‌بود‌آبهای قرمز‌رنگ‌رودهایش‌گویا‌آب‌انار‌گازدار‌بود‌این‌طور‌که‌پیش‌میرفت‌مطمئنم‌وان‌و‌توالت‌مردم‌اینحا‌از‌جنس‌طلا‌ست

با‌صدای‌بلندی‌که‌توی‌گوشم‌پیچید‌رومو‌برگردوندم‌و‌با‌لیموزین‌فادر‌و‌مادرم‌برخوردم‌؛لیموزین‌نارنجی‌رنگ‌و‌‌لاستیک‌های‌‌آبی‌رنگش‌باعث‌ریزش‌برگهایم‌شد‌ مادر‌و‌پدرم‌‌از‌لیموزین‌فوق‌العاده‌زیباشون‌پایین‌‌شدن‌و‌قیافشون‌شد‌عکس‌و‌چشمای‌من‌قاب|~

سر‌تا‌پاشونو‌نگریستم‌؛پدرم‌شلوار‌بگ‌پوشیده‌بود‌و‌جوراب‌ستق‌بلندش‌را‌تا‌روی‌زانوی‌خود‌کشیده‌بود‌/مادرم‌‌جوراب‌شلواری‌با‌هودی‌نارنجی‌رنگ‌گل‌گلی‌پوشیده‌بود‌و‌روی‌سرشم‌چفیه‌بود‌‌.. از‌تیپ‌اونها‌تونستم‌به‌این‌پی‌ببرم‌که‌این‌دو‌زوج‌عاشغ‌دوسدار‌رنگ‌نارنجی‌و‌چفیه‌هستند‌؛با‌دیدن‌مادر‌و‌پدرم‌تصمیم‌گرفتم‌توی‌همون‌زمین‌خراب‌شده‌بمونم‌نه‌کنار‌این‌والدین‌هاوایی‌پوش. پس‌سوار‌سفینه‌شدم‌و‌برگشتم‌به‌زمین!+