خب کسانی که ازم متنفرند دارن میان اینجا. آکو داشت کمکم میکرد تا زیر اون همه کار نمیرم. خونه رو برام مرتب می کرد و منم در حال پختن غذا بودم. (آکو میشه بهم یکم فلفل از قفسه بالا بدی ؟) (باشه ) آکو آخرش روی مبل ولو شد و شروع کرد با تلفن به کارمندش هشدار دادن درمورد برگه های حقوقی .
با صدای زنگ در از جا پریدم. با سرعت در رو باز کردم.
با دیدن گین کنار پدر و مادرش جا خوردم ولی با لبخند گفتم ( سلام) جواب نشنیدم. الحق که آکو با اینا نسبت خونی داره . اومدند داخل و مادر آکو بدون توجه به من باهاش درمورد ازدواج صحبت میکرد . پدرش هم حرفای زنش رو تایید میکرد. گین سکوت کامل کرده بود . ظرف میوه و شیرینی رو ،رو به روشون گذاشتم و رفتم سمت آشپزخانه. از سر حرص غذا رو تند بهم میزدم و با پاشیدن یک عالمه روغن روی صورتم جیغ خفیفی کشیدم. لحظه ای همهمه ها ساکت شد ولی دوباره شروع شد . برای کسی مهم نبود چرا من جیغ کشیدم. پوست صورتم آتش گرفته بود . با حوله تمیزش کردم . شانس آوردم لباسم لک نشده
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
دوست دارم به جای داداش نداشته ی آتسوشی برم همشون رو بجز گین جر بدم
در خیالات جر بده
عررررررررررر 😭😭
پازت ۵ در بررسی به سر میبرد
بازم مرسی
مایل به دادن صد امتیاززززززز؟ :)