تنهام نزار 15

اینم از پارت جدید دنگ دنگ دنگ پوف پوف هوف فردا دوتا امتحان دارم و منی که اماده ام پارت بذارم امیدوارم که خوشتون اومده باشه

( با عصبانیت)+ چی مگه میشه پیداش نکنید.....باید پیدا بشه.... گوشی رو قطع کرد.....جیمین : هعی هیونگ از یونگی هم ترسناک تر شدی....... شوگا: هییییی...... جیمین : چیه خو راست میگم دیگه.....+ الان وقتی شوخی نیست جیمین.... شوگا: چی شده چی گفتن... + میگن هیچی ردی ازش پیدا نشده دوربین های مدار بسته هم انگار نتونسته از جین هو فیلم بگیره.... ناممکن دستشو میذاره روی شونه ی جین نامجون :همه چی درست میشه جین هو هم پیدا میشه

جین خودشو عقب میکشه و به اتاقش میره.... تهیونگ: حق داره عصبانی باشه... جیهوپ : چیکار کنیم هر کاری از دستمون بر میومد انجام دادیم..... نامجون: تنها کاری که می تونیم بکنیم اینکه صبر کنیم همین.......( یه ماه بعد )... _ وای جین هو بسه دیگه... * نههه باید بریم کنسرت... _ اخه کنسرت برای چی...... * من بابامو می خوام

_ اخه کنسرت بی تی اس چه ربطی به بابات داره اخه.....* لطفا مامانی.... _ هوف باشه... * اخجووون.... جین هو بوسه ایی به گونه ی سوجین میزنه و به اتاقش میره.... _ اخه یه بچه از کنسرت چی سر در میاره...ولش...... ( با بغض)+ من نمی تونم من توان خوندنو ندارم..... نامجون شونه های جین و رو میگیره و بهش یه تکونی میده..... ( با داد)نامجون : تو چت شده یعنی اینقدر ضعیفی طوری که حتی دست از گشتن برداشتی...... جین بغضش شکسته میشه و با خشم به به نامجون نگاه می کنه

(با داد).... + اره من ضعیفم من ضعیفم ام وقتی جنی رو از دست دادم باعث شد ضعیف بشم ولی بخاطر جین هو نذاشتم که ضعیف بودن بهم غلبه کنه چون نمی خواستم دخترم تنها بشه چون می خواستم براش پدری باشم که بتونه بهش تکیه کنه و حس مادر نداشتنو حس نکنه... جین به سرعت نفس میکشید..... نامجون نفس عمیقی کشید و لبخندی بهش زد.... نامجون : جین الان وقت تسلیم شدن نیست جنی از تو می خواد که دخترشو پیدا کنی..... + خودت که دیدی من هر کاری کردم..... نامجون : فکر کردی هر چه قدر تلاش کنی نتیجه اینقدر سریعه