ناظر جونم بمنتشر لطفاً داستانمو خراب نکن
از ماشین پیاده شدم و کلید رو دادم به یه نفر تا ماشین رو برام پارک کنه .... وارد شرکت که رفتم سمت منشیم که اسمش ساشا بود ساشا : خانم بلاخره اومدین _میبینی که اومدم چیشده ساشا : یه آقای از صبح منتظره تا شما رو ببینه _ تو هم گذاشتی بره؟ ساشا : ببخشید ولی خیلی اسرار میکرد نفسمو صدادار کردم دادم بیرون : خودشو معرفی نکرد ساشا : چرا فایمیلیش جئون هستش ... جئون جونگ کوک وقتی متوجه شدم فمیلیش جئون.... احتمال دادم که شاید همون پسره باشه .... ولی ممکنه یکی از اقوامشون باشه ..... به ساشا نگاه کردم _ تا بهت گفتم وارد اتاق نشو ساشا : بله خانم رفتم سمت در اتاقم.... یه جورایی استرس داشتم .... نکنه همون پسره باشه دستگیره در رو کشیدم پایین تا در باز شه
*ویو نویسنده* وقتی ا.ت وارد اتاق شد پسری رو دید که به بیرون خیره شده بود ا.ت صداشو صاف کرد : ببخشید آقای جئون که منتظر شدید پسر وقتی صدای ا.ت رو شنید به سمتش چرخید ا.ت وقتی چهره پسری که جلوش بود رو دید... خیلی تعجب کرد... اون چشما همون چشمایی بود که بخاطر مرگ پدر مادرش اشکی شده بود ا.ت واقعا خوشحال شده بود که اون پسر زنده........ سرو وضعش رو که دید خیلی خوب بود ..... و از این بابت خیلی خوشحال شد و توی دلش یه لبخند زد ولی اصلا نشون نمیداد که از دیدن اون پسر خوشحال شده یا نه فقط قیافه سرد و بی اهمیت خودشو نشون میداد جونگ کوک : مشکلی نیست ا.ت به جونگ کوک اشاره کرد که بشینه و اونم به حرف ا.ت گوش داد و نشست روی مبلی که توی اتاق ا.ت بود جونگ کوک : شناختی ؟ ا.ت سرشو به نشونه مثبت تکون داد جونگ کوک : خوبه ... پس میتونم سوال کنم... چرا دنبال من بودی ا.ت تعجب کرده بود .... که اون پسر از کجا فهمید که ا.ت
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
37 لایک
پارت بعددددددد
تو نظر سنجی هامهه^^
نمیزاری؟
الان تو نظرسنجیم لینکشو گذاشتم
قسمت بعدیییییییییییییییییییییییییییییییی
یکم بیشتر بکن پارت هات رو
گذاشتم منتشر شه
چشمممم
مرسی💜💜
هر دوتا داستانتو دارم دنبال ميكنم خيليييى قشنگ مينويسييييى ولى يكم يكوچولو كم مينويسى
مرسیی اوکی سعی میکنم زیاد بنویسم،😂
مرسيييى
عالی بود خیلی قلمت قشنگهههههه
مرسیییی نظر لطفتهه
خيلى خوبه ولى زياد تر بنويس پلييييز
چشممم
عالی بود فقط یکم کم بود...:)
تنکیووو
پارت بعد زیاد مینویسمم
فالوییبک؟
میدونستی کم مینویسی ؟ بعدیییییییییببببببببببببببییبلالتدیامتقفجاسفنهستلق۲حتی۴۶۰هثیترهقخو
ععهههههه از این به بعد زیاد مینویسمم
WooooooW خیلی داستان خوشگلیه 😻
مرسسیییییییییی