
لطفا مثل قبلیا حمایت شه:))))

(از زبون جنی)دارم دیوونه میشم...12 ساله حتی مثه ادم نخوابیم....اصلا همچین انتظاری نداشتم...تا پونزده سالگیم همه چی داشت خوب پیش میرفت تا اینکه یه شب حس کردم کسی کنار گوشم ایستاده...صدای نفساشو میشنیدم...چندشی یغدش از توی راهروی خونمون صدای پا شنیدم...و چندماه بعد وقتی داشتم از پارتی شبانه با دوستام اومدم خونه،از توی اتاقم صدا خنده میشنیدم...ولی توی همیچکدوم از این مثالا کسی رو ندیدم...به مامانم راجب اینا گفتم ولی گفت اینقد فیلم دیدم خیالاتی شدم...مامانم همیشه حرفامو باور میکرد ولی وقتی اینو باور نکردم از اینکه به یکی دیگه هم بگم پشیمون شدم...توی همین روزا بود که از رزی خواستم بیاد پیشم...نیاز داشتم یکی ارومم کنه...ولی کسی نبود....رزیم از ماجرا بی خبر بود ولی با این حال بهترین کسی بود که میتونست بهم ارامش بده...یه ربع بعد رسید خونمون...(علامت رزی =علامت جنی+)=سلام...+سلام هومسنگم خوبی؟...=عاره...بیام تو؟... +اوهوم...وقتی اومد تو سریع بردمش تو اتاقم...ولی هنوز دودلم که بهش بگم یا نه؟...+رزی...=چیزی شده اونی؟... +میدونی چندوقته بی خوابم...دلیلشو میدونی؟...=...خب خانم کیم...شما که اینقد میشینی فیلمای احساسی میبینی...معلومه شبا خوابت نمیبره...اینقد ذهنتو درگیر میکنی...سعی کن به خودت برسی...یک ساعت پیشم موند و کارای بیمارستانو بهونه کرد و رفت...بعد رفتن رزی حس بدی بهم دست داد "خب تو دست نمیدادی بهش...:////"یکم با گوشیم ور رفتم که توی گوشیم پیام اومد...از مامان..."عزیزم من دارم میرم دنبال میونگ...زود برمیگردم:)" میونگ خواهر کوچیکه ی منه...فقط 12 سالشه...مدرسشم از خونمون خیلی دوره برای همین مامان میره دنبالش...بعد از اینکه صدای بسته شدن درو شنیدم...مطمئن شدم تو خونه تنهام...یکم بعد تشنم شد...رفتم طبقه پایین...ماگ سیاه و صورتیمو برداشتم و توش اب ریختم... +از کی تاحالا مامان موقع بیرون رفتن تلوزونو روشن میزاره؟"میونگ"
کنترلو برداشتم و تلوزیونو خاموش کردم...دااشتم از پله ها میرفتم بالا که دوباره تلوزیون روشن شد...کنترل تلوزیون رو میز بود و منم تنها...حس خوبی نیس...رفتم توی اتاقم و سرمو روی شکم عروسکم گذاشتم...میخواستم یکم بخوابم که با صدای دویدن یکی بیدار شدم...+میونگ؟...مامان؟...نه اونا اینقد زود نمیرسن...حداقل یه ربع طول میکشه مامان و میونگ برسن...ول یکلا 5 دقیقه گذشته...+من کاریتون ندارم...لطفا اذیتم نکنین...خیلی خستم...بزارین نیم ساعت بخوابم...دیگه صدایی نشنیدم...نه صدای تلوزیون...نه صدای پا...نه هیچی...چشمامو بستم و یکم ارامش به تنم نشست...داشت خوابم میبرد که حس کردم چیزی روی تنم کشیده میشه...لرز بدی به تنم افتاد...از جام پریدم...وایسا...من روی خودم پتو نکشیده بودم...پس...(از زبون رزی)من و جنی توی یه بیمارستان کار میکنیم...من اول دلم میخواست برم هنر"نگا کنین اینام ننه باباشون گفتن دکترا بخون در کنارش هنرم ادامه بده:/"...من پرستارم و جنی دستیارمه..."نکته¹:جنی یک سال دیرتر از رزی به بیمارستان اومد برای همین دستیارش شد:)"...درحالی که توی اکثر کارا من دستیار اونم...به شخصه میگم جنیو خیلی دوست دارم و روش کراشم ولی بعد از 15 سالگیش خیلی عوض شده...پارتی نمیاد یا خیلی کم میاد...خنده هاشو کم میبینم...چندوقته انگاری یه چیزی معذبش کرده ولی به کسی نمیگه...نگرانشم...توی همین روزا جنیو تو خیابون دیدم...رنگش پریده بود...مدام پشت سرشو نگا میکرد...خودشو گرفته بود که کسی بهش دست نزنه...میخواستم برم پیشش که یه ماشین از جلوم رد شد...به لطف همون ماشین جنیو گم کردم..."4 ماه بعد"دلم خیلی برای جنی تنگ شده...بعد از اون روز که تو خیابون دیدمش دیگه نتونستم برم پیشش...امروزو از بیمارستان مرخصی گرفتم تا برم پیش جنی..."دینگ دینگ"(ماماان جنی:م.ج)م.ج:بله؟ =خاله جون منم...در خونه باز شد...مامان جنیو با روی باز دیدم...اون منو اندازه دختراش دوست داره...=سلام خاله جون:)
م.ج:وای دخترم حالت چطوره؟...طبق عادت رفتم بغلش...خیلی مهربونه...از بغلش که اومدم بیرون یه نگاه به صورتمو و لباسام انداخت...م.ج:خیلی بزرگ شدی...=یااا خاله اذیت نکن فقط چهار ماهه منو ندیدی...موقعی که داشتم با خاله حرف میزدم یه کوچولو مزاحممون شد...(میونگ *) *مامان کی اوم...اونییییی...من و میونگ رابطه ی خیلی خوبی داریم...منو اونی صدا میزنه و جنی به همین حسودی میکنه...چون جنیو به اسم صدا میزنه...هروقتم منو میبینه عین دیوونه ها میاد بغلم...با اینکه 12 سالشه خیلی سبکه...راحت میتونم بلندش کنم...همونطوری که تو بغلم بود گفتم...=عاممم خاله جون جنی هست؟... م.ج:عاره عزیزم ولی من سه روزه ندیدمش... =چی؟...م.ج:نمیدونم چرا اینطوری شده...ولی حتی صدایی ازش نمیشنوم...فقط 2 روز پیش از توی اتاقم صداهای عجیب شنیدم...بعدش دیگه هیچ صدایی از اتاقش در نیومد...میتونی باهاش حرف بزنی؟...=عاره خاله...میونگو گذاشتم پیش مامانش و خودم رفتم سمت اتاق جنی..."تق تق"...کسی جواب نداد...میخواستم دستگیره رو بدم پایین که دیدم در اتاقش قفله...میونگو صدا زدم و با شور و خوشحالی اومد پیشم...*بله اونی؟...=میشه بریم برام یه خودکار با یه برگه بیاری...*باش...رفت و چند دقیقه بعد با یه خودکار مشکیو یه برگه کوچیک اومد پیشم...ازش تشکر کردم و فرستادمش بره...لوله خودکارو از مغزش جدا کردم و برگه رو از زیر در دادم جایی که قفل هست...چندبار با مغز خودکار زدم به کلید و کلید افتاد روی کاغذ...در اتاقو باز کردم و با چیز که دیدم از ته دلم جیغ زدم...مامان جنی و میونگ اومدن پیشم و پرسیدن چی شده...به کمد لباس جنی اشاره کردم...جنی خودشو د** زده بود...
همه رفتن...فقط من بودم...من بودم و مزار دوستی که 4 ماه ازش بی خبر بودم...پاهام سست شد و با زانو افتادم روی زمین...بی اختیار یه اشک روی گونم اومد....=چرا؟چرا رفتی؟...مگه قرار نبود تا اخر عمر باهم باشیم؟...مگه قول ندادی هرچی شد بهم بگیم؟...زدی زیر همه چی؟...همینطوری که با گریه باهاش حرف میزدم...دستی رو روی شونم حس کردم...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
[ پین شده ]
کیا میخوان هفته ای 1000 امتیاز بگیرن؟
کیا میخوان امتیاز روزانه بگیرن؟
کیا سفارش عکس دارن؟(شامل عکس های متنوع)
کیا وام میخوان؟(امتیاز)
کیا میخوان جایزه بگیرن؟
نظرسنجی اخرم(پلیززززززز)
مایل به پین؟
اوکی ولی بایسم جنیه:))
:))
جنی خیلی لاوه:)
خیلیی:))
خیلییییییی:)))))
چرا الان ک فیلم ترسناک دیدم از ترس سکته کردم اومدم تستچی باید چنین چیز ترسناکی بخونم ت اس اول/::::
...چون نویسنده به چیزای ترسناک بسیاااااااااار علاقه مند بیده😂
خیلی خوب بود ممنون💝💝
:))))
پشماممم عالی بوددد
عه پشمای توعن؟
دارن با من چای میقولن:/
عژب
مهوش ری** تو خودم خدا بگم چیکارت نکنه...
...خب میخواستی نرینی://///
باشه ولی اینقد زود نباید میمرد ..
...دیگه چه کنم...به نظرت؟:////12 سال بدبختی کشید دیگه باید میمرد"دور از جون دخترم"
...دیگه چه کنم...به نظرت؟:////12 سال بدبختی کشید دیگه باید میمرد"دور از جون دخترم"
باشه ولی خیلی زود بود ..
...نظرت چیه زندش کنم پارت اخر بمیره؟:////
فکر خیلی خوبیه😐
فازا مازا هازا چازا بازا لازا؟://///
می فهمی به عنوان کسی که بایسش جنیه چقدر درد دارهععععععچشجشجسجسججسکسکس؟😭😭😭😭😭
تو چرا هر چهارثانیه یه بار عکس پروفتو عوض میکنی؟:///
ینی کی بیدهههه؟🌚
مثبت باش😒
اولین لایک و کامنت و بازدید عالیییییییی