
سلام دوستان من برگشتم ببخشید که نتونستم پای قولم وایسم ولی دوستان خداوکیلی خداشاهده دردسر داشتم شرمنده خب بدون معطلی بزنین بریم سراغ تست لتس گو 👇🏻
سه مین ویو: از خواب بیدار شدم سرم به طور وحشتناکی درد میکرد چشمم یکم میسوخت ولی گلوم و بینیم خیلی اذیتم میکرد . چشمامو مالیدن و دیدم که جونگ کوک روی صندلی خوابش برده میخواستم لیوان آب رو بردارم بدنم خیلی درد میکرد به خاطر همین باعث شد که لیوان آب بیوفته و به هزار تیکه شه . کوک ویو : صدای شکستن شیشه شنیدم که دیدم سه مین بیدار شده میخواستم برم پیشش که با صدای آروم و گرفته ای گفت+جونگ کوک نیا جلو پات زخمی میشه _باشه تو نیا پایین تکونی نخور تا بیام . رفتم و جاروبرقی رو آوردم و زود کشیدم . پسرا همه اومدن &سه مین حالت خوبه π حالت چطوره ؛چه طور این اتفاق افتاد ~∆¶حالت خوبه + پسرا آروم باشین من خوبم نیازی به نگرانی نیست. سه ویو : داشتم با پسرا حرف میزدم که دیدم جونگ کوک داره فرار میکنه + یاااااااااااااااا جونگ کوکا کجا _دارم میرم اتاقم +هیج جا نرو پیشم بمون _ پسرا هستن نیازی به من نیست + جونگ کوک من تورو بخشیدم نیازی نیست ازم فرار کنی &؛π¶∆~چی & چه طور میتونی ببخشیش آخه ... + پسرا اگه جونگ کوک رو نبخشید به خدا قسم با همین حالم بلند میشم از اینجا میرماااااا _؛&∆¶π~چییییییییییی ∆ شما بیجا میکنی ¶ بیخود πفکر کنم سرش خورده کف استخر ؛ نمیتونی اینکارو کنی + میدونید که میتونم 😏جونگ کوک معذرت خواهی کن _ پسرا ؛&~π¶∆...._معذرت میخوام ؛&π¶∆~ عیبی نداره. ما میریم پایین شما هم بیاید +_باشه
سه مین ویو: نمیتونستم تحون بخورم میخواستم بلند شم که نمیتونستم داشتم میوفتادم که جونگ کوک خیلییییی سریع براید استایل بغلم کرد و برد صبحانه خوردیم که وستاش رییس زنگ زد با زنگش لقمه پرید تو گلوم با پنج تا صرفه جوابشو دادم + آلو سلام رییس ® اوه سه مین حالت چطوره+خوبم رییس ® ببین خیلی از برنامه ی پسرا عقبیا + بله رییس معذرت می خوام . بعد از کلی حرف قطع کرد سرمو بین دستام گرفته بودم خواستم برگردم که جونگ کوک پشتم بود انقدر نزدیک بود که فاصله ای بینمون نمونده بود میتونستم نفسای داغش که به پوست صورتم میخورد رو حس کن خیلی حس عجیبی داشت ولی دوسش داشتم نمیدونم چم شده هر موقع که باهاش رودررو میشم انگاری قلبم داره از سینم در میاد محو صورتش میشم و .... داشتم به اینا فکر می کردم که سکوت بینمون شکست _کی بود + رییس ها _اوهوم + چطور مگه _همینجوری + از کی تا حالا برات مهم شده _ به خودم مربوطه +باشه زود جوش نیار _ هوم . سه ویو : رفتیم و ادامه صبحانه خوردیم و جمع کردیم داشتم سعی میکردم روی پاهام وایسم ولی نمیشد خیلی پای سمت راستم درد میکرد نمیتونستم تکونش بدم ولی جلو پسرا اهمیتی ندادم داشتم از پله ها میرفتم بالا که نمیدونم چه جوری افتادم تو بغل جونگ کوک و وقتی داشتم میوفتادم یه جیغ فرا بنفش زدم (چون به پاش فشار آورد ) که پسرا دویدن سمتمون و منو جونگ کوک رو تو بغل هم دیدن تا میخواستم پاشم دوباره نتونستم که جونگ کوک سریع منو بلند کردو برد اتاقم _حالت خوبه چیشد یهو + خوبم خوبم فقط پای راستم یکم درد میاد _ بیا بریم دکتر + نننننن ......نننهههه نه نیازی نیست _ گفتم بیا بریم +نمیخوام _ چرا نمیخوای + چون میترسم _ من هستم + اومممممم..... هنوزم نه _ نمیای دیگه ؟+ نه _باشه پس منتظر عواقبش باش . بعد سریع منو گزاشت رو شونشو رفت سمت ماشین+ جونگ کوک . جونگ کوک ولم کن پام ایییی_ دو دقیقه طاقت بیار میتونی + نه منو بزار زمین منو بزار زمین . بعد منو آروم گذاشت تو ماشین و به سمت دکتر حرکت کردیمممم . بعد پنج مین رسیدیم به بیمارستان کوک ماشین رو نگهداشت که ما خداگاه یاد اون خاطره تلخ افتادم (فلش بک به شیش سالگی سه مین (علامت مادر سه مین @ علامت پدر سه مین #) + مامان میشه بریم پارک مطمئنم ابجیم هم خوشحال میشه ( مادر سه مین اون موقع چهار ماهه بچه دار بوده )@ اره دخترم چرا که نه حتما بیا حاظرت کنم + مرسی مامانی . بعد که حاظر شدیم رسیدیم به پارک +میشه برم تاب بازی @میخوای باهات بیام + نه مامان جون تو استراحت کن @باشه دخترم مراقب باش + باشه مامانی . از دید شین هه (مادر سه مین): وقتی سه مین رفت جه یونگ ( پدر سه مین) بهم زنگ زد @الو # سلام عزیزم @سلام یونگ #کجایی اومدم خونه خونه نیستی @اومدیم با سه مین و جه ها بیرون #کجایی دقیقا @توی پارک سر کوچه #وایسید اومدم .
شین هه ویو : سه مین رو صدا زدم ولی مدام به اون مغازه پشمک فروشی نگاه می کردپس پرسیدم @دلت پشمک میخواد ؟+اوهوم @ قول میدم وقتی بابات بیاد برات میگیرم +ولی مامان من الان میخوام @دخترم بابات الان میاد + مامان تروخدا @سه مین لجبازی نکن + اگه تو برام نمیگیری خودم میرم میگیرم . @سه مین صبر کن. سه مین ویو: دویدم سمت پشمک فروشی که از اون طرف یه ماشین با سرعت بالا اومد سمتم که هل داده شدم جلو . شین هه ویو: سه مین دوید که یه ماشین با سرعت زیادی داشت میزد بهش با سرعت تمام دویدم و به جلو هلش دادم . سه مین ویو: چشمامو باز کردم که دیدم مامانم همه جاش خو•••••ن.. یه و منم هی داد میزدم مامان که بابام اومد و سریع مارو سوار ماشین کرد و رفتیم بیمارستان و مامانم م_____رد از اون روز تا به حال از بیمارستان میترسیدم) داشتم فکر اون روزارو میکردم که حس میکردم گونه هام خیس شدن و... کوک ویو: رسیدیم در بیمارستان هرچی سه مین رو صدا میکردم جواب نداد تا اینکه داد زد + مامان مامان معذرت میخوام و شروع به گریه کرد _ سه مین چیشده حالت خوبه چیشده که یهو از فکر در اومد + جونگ کوک من نمیام لطفاً من نمیام _ به خاطر خودته سه مین+ من خوبم _ به حرفم گوش کن . سه مین ویو: هر چقدرخواهش می کردم انگار نه انگار . هنوز داشتم گریه می کردم که نمیدونم دیگه چی شد کوک ویو: به زور بردم تو دکتر از پاش عکس گرفت که دیدم خوابید _ دکتر حالش خوبه ©اره فقط یه شکستگی سادس فقط نزارید کار کنه ۱ ماهه خوب میشه _خیلی ممنون . بعد سه مین رو بغل کردم و بردم خونه خیلی خسته شده بود انقدر گریه کرده بود که صورتش خیس بود ولی نمیفهمم چرا مادرشو میخواست چرا ازش معذرت خواهی کرد
رسیدیم سمت خونه و بغلش کردم و بردمش تو اتاقش خیلی ذهنم مشغول بود رفتم تو اتاقم و نشستم فکر کردم .همه ی اینا به خاطر منه چرا باید سرش اون بلا رو می آوردم اون که تقصیری نداشت همش به خاطر اون مرتیکه بود که من این بلا رو سرش آوردم من اونو .... نه من نمیتونم این کارو بکنم . از زبان نویسنده : جونگ کوک داشت به این چیزا فکر میکرد که یهو هواسش رفت پیش چشای سه مین. کوک ویو: چرا هر موقع که پیششم احساس خوبی بهم دست میده نمیتونم نگاهمو ازش بردارم نمیتونم ناراحتی شو ببینم و ...شاید ... یعنی ممکنه که ........... که من عاشقش شده باشم ؟ که یهو پسرا بهش گفتن چرا که نه . جونگ کوک بهت زده به پسرا نگاه کرد و گفت _ شما اینجا چی کار می کنین ؛&~π¶∆منتظرت بودیم تا باهات حرف بزنیم ولی خودت پا وسط گذاشتی جونگ کوک تو عاشق شدی عاشق سه مین _ نه نه اینجور نیست ؛&π¶∆~جونگ کوک تو فقط داری خودتو گول میزنی تو اونو دوست داری اونم تورو _از کجا می دونید &؛¶∆~ اون برات یه آهنگ نوشته توی کشوش بود ∆جونگ کوک من خودم شنیدم که داشت درموردش با رییس ها حرف میزد ولی رییس نزاشت که آلبومشو بیرون بده _شاید واسه یکی دیگه نوشته ¶جونگ کوک اگه برای کسه دیگه ای نوشته بود اسمتو روش نبود πمنطقیه _اسم من &اوهوم ؛ من ازش کپی گرفتم نگاه کن (شعرو بریم داشته باشیم ولی هم قافیه نیستا گفته باشم من دراوردیه)_توی برگه نوشته بود که ............
من یه پرنسسم میدونم که پرنسسا گریه نمیکنن ولی من نمیتونم وقتی به همه جا نگاه میکنم یاد تو میوفتم . پرنس من ای کاش تنها من تورو داشتم میدونم که خیلیا دوست دارن ولی من تورو ستاره شبم میدونم نمیخوام مجبورت کنم ولی خیلی دوست دارم ای کاش میتونستم تورو داشته باشم اون چشای قهوه ایت اون موهای حالت دار هوش از سرم میپرونه مخصوصا اون خال زیر لبت اون شاهزاده قلب من جئون جانگ کوک من کوک ویو: وقتی شعرو خوندم انقدر خوشحال شدم که انگار دنیا رو بهم دادن باورم نمیشد که اونم دوستم داره ولی منظورش از مانع چی بود هر جور شده من اونو مال خودم میکنم _ پسرا من خیلی ازتون ممنونم خیلی خوشحال اونقدر که نمیتونید تصور کنید واقعا ازتون ممنونم فردا باهاش حرف میزنم ؛&π¶∆~خواهش می کنیم شب بخیر . کوک ویو: خوابم نمیبرد انقدر تو فکر بودم که یهو خوابم برد . صبح بیدار شدم خواستم امروز خودم مخصوصا صبحانه درست کنم و ببرم رو تختش . صبحانه آماده شد اول از همه رفتم سمت اتاق سه مین که دیدم .... سه مین ویو: وقتی بیدار شدم خیلی ناراحت بودم بابت اون خاطره تلخ خیلی ناراحت بودم اشکام خودشون جاری میشدن نمیتونستم گریه کنم چون پسرا تو خونه هستن پس من بودم و چشم و گونه های خیس و بغض نشکسته تو گلوم داشتم به پنجره نگاه میکردم و اشک میریختم که جونگ کوک با یه سینی تو دستش اومد زود خودمو جمع و جور کردم _چیشده + چیزی نیست موهام رفتن تو چشم _ توکه راست میگی+چرا باید دروغ بگم _که ناراحت نشم بگو بهم هرچی هست +......
۱_ بابت تاخیر تست شرمندم ۲_ ببخشید که آهنگه چرت شد ذهنی بود ۳_ اگه دوست داشتین لایک کنید ۴_ ممنون که صبور بودید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییی
اگه میخواهید بزارم بلاگفا
دوستان گل من پارت ۹و۱۰ رو گذاشتم منتشر نمیشه
پارت بعدی رو لطفا بزار
پارت بعدددد
داستانت خیلی قشنگه لطفا پارت بعدیش رو زودتر بزار
عالییییییییییی
تـلخـدا پـارت بـعددد
خیلی قشنگ بود😭😭😭
پارت بعدی پلیزززز