
ناظر لطفا منتشر کن🥺 سلام سلام صدتا سلام. از گردونه تست نامحدود گرفتم امروز احتمالا زیاد پارت بزارم ببینم چی میشه.
ا.ت: چیییی؟؟؟؟ جیمین: ... ا.ت: ببین جیمین، تو داوشمی (داشمی، داداشمی) من به این چشم بهت نگاه میکنم. درواقع دروغ چرا؟ از یکی خوشم میاد و بهش اعتراف نکردم. امیدوارم خیلی ناراحتت نکرده باشم. جیمین: حدسشو میزدم اینو بگی. ولی من نظرم سر جاشه اگه یوقت نظرت عوض شد...😢. ا.ت: باشه. ببخشید باید برم. رفتم بیرون. قلبم درد میکرد. خیلی ناراحتش کرده بودم. ولی من از یکی دیگه خوشم میاد. هعی زندگی😭🙂. رفتم و نشستم توی ماشین پیش تهیونگ. نمیدونم چرا تا نشستم گریم گرفت. برای چی دارم گریه میکنم. تهیونگ با تعجب نگاهم میکرد. نمیدونست باید چیکار بکنه. تهیونگ: ا.ت؟؟؟؟؟ چرا داری گریه میکنی؟؟؟؟؟؟؟ ا.ت: مهم نیست برو. تهیونگ: جیمین چیزی گفته؟ ا.ت: مهم نیستتت راه بیوفت. تهیونگ: خب بگو چی شده دیگهههههه. ا.ت: مگه مهمه؟ تهیونگ: حتما مهمه که میپرسم دیگه. ا.ت: اهمیت نداره راه بیوفت. یهو سرمو گرفت سمت خودش و دوباره ازم پرسید. تهیونگ: جیمین چی گفت؟ ا.ت: (سکوت) همینطوری داشت توی چشمای پر اشکم نگاه میکرد و دید جوابی نمیدم دوباره با صدای بلند تر پرسید. تهیونگ: بگو جیمین چی گفت؟ ا.ت: گفت باهاش قرار بزارم. تا جوابشو دادم خشکش زد. دستشو گرفت به فرمون و گاز داد و راه افتاد. خیلی تند میرفت معلوم بود اعصابش خورده. ا.ت: تهیونگ اروم برووووو. تهیونگ: (سکوت) ا.ت: نمیخوای بدونی چی جواب دادم؟؟ تهیونگ یهو سرعتش کم شد و زد کنار خیابون. تهیونگ: چی جواب دادی؟ ا.ت: قبول نکردم چون از یکی خوشم میاد. تهیونگ: از کی خوشت میاد؟ یهو ناخوداگاه قلبم شروع کرد به تند زدن. نمیتونستم بهش بگم. همینطوری توی چشماش نگاه کردم. تهیونگ: ؟ ا.ت: از یکی. تهیونگ: کی؟ ا.ت: مهم نیست.
منم برام اعصاب نمونده بود. در رو باز کردم و خواستم پیاده بشم که تهیونگ دستمو گرفت و کشید. تهیونگ: کجا میری؟ ا.ت: پیاده میرم بقیه راه رو. تهیونگ: بشین سر جات. ا.ت: چرا؟ تهیونگ: چون من میگم. در رو بستم چون حوصله جر و بحث باهاشو نداشتم. یکم که به خودم اومدم دیدم این راهی که داره میره اصلا راه خونه نیست. ا.ت: کجا داری میبری منو؟ تهیونگ: یجای خوب. ا.ت: منو بزار خونمون. تهیونگ: نه. دیگه سکوت کردم چون واقعا حوصله ندارمممم جر و بحث کنم. بعد ده دقیقه یکجا پارک کرد و پیاده شد. اومد و در سمت منو هم باز کرد. تهیونگ: بیا پایین. رفتم پایین و کنار تهیونگ راه افتادم. رستوران؟ اونم چه رستورانی بهترین رستوران کره؟ برای چی منو اورده اینجا؟ تصمیم گرفتم بپرسم. ا.ت: برای چی منو اوردی رستوران؟ تهیونگ: (سکوت) تصمیم گرفتم دیگه حرف نزنم. رفتیم داخل و نشستیم. یکی از بهترین صندلی هارو رزرو کرده بود. از قبل برنامه داشت؟ برای چی؟ تهیونگ: چی میخوری؟ ا.ت: چیزی نمیخورم. تهیونگ: یچیزی سفارش میدی یا خودم سفارش بدم برات؟ ا.ت: باشه. دوکبوکی پنیری میخوام. تهیونگ: باشه. گارسون اومد و تهیونگ دوتا دوکبوکی سفارش داد و منتظر موندیم برسه. وقتی اومدن من سریع شروع به خوردن کردم. تهیونگ: ؟؟؟ تو که انقدر گرسنته برا چی هیچی نمیخوری؟ ا.ت: گرسنم نیست. دوکبوکی داغ داغ میچسبه البطه من اینشکلی دوست دارم. تهیونگ: صحیح.
غذا رو خوردیم و دوباره رفتیم بیرون. تهیونگ حالش خیلی گرفته بود نمیدونم چش شده بود. رفتیم سوار ماشین شدیم. ا.ت: ممنون. تهیونگ: برای چی؟ ا.ت: غذا. تهیونگ: اها. قابلتو نداشت. وسط راه اصلا باهم حرف نزدیم کاملا سکوت بود و این سکوت حالمو بد میکرد خیلی مزخرف بود. حرفی هم برای گفتن نداشتیم اخه. میخواستم یچیزی بگم ولی هیچ چیزی به ذهنم نمیرسید. تهیونگ هم تمام مدت حواسش به رانندگیش بود و اصلا حرفی نمیزد. دیگه اینطوری بود که رسیدیم خونه. منو گذاشت خونه و بدون خداحافظی رفت سمت خونه خودش و اعضا. تا پیاده شدم مدیر برنامم زنگ زد و جواب دادم. مدیر برنامه: کجایی ا.ت؟ ا.ت: دم در. در رو باز کنید. مدیر برنامه: میخواستم بگم برو خونه اعضا چون کسی داخل مجتمع نیست که دررو برات باز بکنه. پشت ساختمون یک چمدون برات گذاشتم اونو بردار و برو خونه اعضا. یک ماشین ... مشکی الان میرسه سوار اون بشو و برو خونه اعضا. ا.ت: کاش زودتر میگفتی. تهیونگ الان اینجا بود میتونست منو ببره. مدیر برنامه: حالا مهم نیست. تا فردا غروب نیستیم کاری پیش اومده مجبور بودیم بریم یک شهر دیگه. ا.ت: شب باید اونجا بخوابم؟ نمیشه بیاید؟ مدیر برنامه: باید عادت کنی. مگه قرار نیست اونجا زندگی کنی؟ ا.ت: درسته حق با شماست. ماشین رسید و سوار شدم...
حیحیحیحی اینم پارت 13.
نتیجه کارت ندارم😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
حرفی برای گفتن ندارم ولی برات کامنت میزارم عالییییییی 😌
مانیاا کمکک
بگوووو
عالی
مث خودت🖤
ولی خداکنه تو هرروز تست نامحدود بگیری :))))))♥ چه شود اونموقع
🤣 حق
:))))))))))))
منو این همه خوشبختی محالههههه
دوتا پارتتتتتت؟؟؟؟
حیحیحی. پارت بعدی هم دارم مینویسم😎 مهربون شدم😂
بالاخره جواب همهی حیحیحیحیحیحی های مانیا رو گرفتیممممم
🖤🖤🖤
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
پارس بعععععععددددددد
گذاشتم منتشر بشه
عععااللللیییی
مث خدت🖤
پارت بعدی؟
گذاشتم منتشر نشده.
مرسییی