
اینم رمانی که درموردش گفته بودم. امیدوارم خوشتون بیاد. اگه رمان قبلیمو نخوندی به اونم سر بزن
(عکس خودت روی تست هستش) (کلمه ی ا.ت مخفف اسم تو هست) روی تختم دراز کشیده بودم ساعت 3 بود و داشتم توی اینستا میچرخیدم. یکم حوصلم سر رفته بود و ارزو میکردم زودتر ساعت 4 بشه که دوباره تمرین رو شروع کنم. الان دو ماه از وقتی کارآموز شدم میگذره و هنوز هیچ گروهی بهم درخواست نداده. کم کم دارم نا امید میشم. توی فکر بودم که در اتاق رو زدن. مدیر برنامه بود. مدیر برنامه: هعی ا.ت کمتر با گوشیت ور برو. میدونی که برای چشمات ضرر داره. توی اتاق سلامت منتظرتیم باید بیای تا وزنت رو بررسی کنیم. ا.ت: باشه الان میام. اه دوباره باید برم وزنم رو چک کنن. اخه من که اضافه وزن نداشتم. من قدم 165 اونوقت بهم میگن 6 کیلو اضافه وزن داری. وقتی دو هفته پیش وزنم رو گرفتن 46 کیلو بودم و از اون موقه بهم رژیم. حالا امروز برم نتیجش رو ببینم. (رفت داخل اتاق سلامت) مدیر برنامه: خودت که میدونی باید چیکار کنی؟ ا.ت: بله میدونم. مدیر برنامه: پس من میرم به کارهای دیگه برسم. ا.ت: باشه.
دکتر: روی ترازو وایسا. ا.ت: باشه. دکتر: خوبه بد نیست. از هفته ی پیش 3 کیلو کم کردی. الان وزنت 40 کیلوعه. خوشحالم چون دیر شروع کردی به رژیم گرفتن. موفق باشی. غذای سالم بخور و مراقب خودت باش. زیاد فعالیت کن و در روز آب زیاد بخور. ا.ت: میدونم میدونم. ممنون. دکتر: و در ضمن. به علاوه اینکه تو باید مراقب وزنت باشی باید مراقب چشمات هم باشی. ا.ت: مدیر برنامم بهتون گفت نه؟ باشه کمتر از گوشیم استفاده میکنم. بازم ممنون. فعلا. اه چقدر این دکتر حرف میزنه. هر هفته همین دیالوگ هارو تکرار میکنه طوری که احساس میکنم ماه ها تمرین کرده تا حفظ حفظ بکنه بدون هیچ تغییری هر هفته بهم اینا رو میگه. وای ساعت 4:15 دیر کردم و مدیر برنامم منو میکشه. بدو بدو رفتم به سمت سالن تمرین رقص و با معلمم و مدیر برنامم مواجه شدم. مدیر برنامه: برای چی انقدر دیر کردی ا.ت؟ ا.ت: ببخشید از اتاق دکتر دیر اومدم بیرون.
مدیر برنامه: بعد تمرین بیا توی دفتر من باهات کار دارم. ا.ت: باشه. معلم: خب امروز میخوای رقص چه اهنگی رو باهم کار کنیم؟ ا.ت: میدونی که من میخوام اهنگای چه گروهی رو بگم؟ خودت یکیش رو انتخاب کن. معلم: باشه باشه میدونم یکی از اهنگای بی تی اسو میخوای. چطوره رقص اهنگ {butter} رو کار کنیم؟ ا.ت: میدونی که موافقم؟ معلم: خب باشه. واسه تیکه ی اول باید پاتو توی ضاویه... (بعد کلاس) ا.ت: ممنونم از اموزش هاتون. فردا میبینمتون. معلم: خدافظ عزیزم. یادت نره بری اتاق مدیر برنامه. ا.ت: حتما میرم. فعلا. بدو بدو به سمت اتاق مدیر برنامم رفتم طوری تند میدویدم که نزدیک بود بخورم به در و بخاطر شلوغ کردن تنبیه بشم. خودمو جمع و جور کردم و در زدم و پس از تایید ورودم رفتم داخل و جلوی میز نشستم. ا.ت: کارم دارید؟ اشتباهی کردم؟ مدیر برنامه: نه. میخوام بهت خبرای خوبی بدم که ازشون خوشحال میشی. ا.ت: کنجکاوم کردید. مدیر برنامه: بیشتر از این منتظرت نمیزارم و بهت میگم. خانم ا.ت شما الان 2 ماهه که کار اموز کمپانی بیگ هیت هستید اما توی گروهی شمارو قبول نکرده درسته؟ ا.ت: بله، کاملا درسته. مدیر برنامه: خب پس تبریک میگم. یک گروه به ووکالیست و دنسر دختر لازم داره و به تو درخواست دادن. ا.ت: میشه در مورد گروه بیشتر بگی؟ مدیر برنامه: گروه...
بیا نتیجه کارت دارم🖤
فعلا گود بای. (نتیجه رو نگاه کن)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی ادامه بده معلومه که حمایت میکنم❤
کلشو نوشتم🙃
ثنا هستم از سان فرانسیسکو و ۱۲ سالمه ۴ ساله که آرمی هستم و همینطور کیپاپر
💖
سلام میخوای عاجی شیم خوشحال میشم؟؟؟؟😍😍😘😘😘
ج چ : بلی ـ بلی
زاویه* تیرو جدت ببخش دست خودم نیسسسس😭🤦🏻♀️
😂
آجی میشی
عالی بود ادامه بده
یونا ۱۲ تهران شوما؟
مرسی عزیزم
زهرا ۱۲ سالمه از تهران. یه آرمی
اولین بارم که با یکی آجی میشم
🖤 پی پیام بده
آرمی اینا نیستم هیچی از کیپاپ نمیدونم همینطوری میچرخیدم تو تستچی که این داستانت رو دیدم خیلی خوشم اومد😗
وایب کسایی مثل تو>>>>>>>>>>>>>>>
😅😂
زیبا
3>
عالیییی ادامه بده
فایتینگ
تنک.🖤
قشنگ بود ادامه بده🌝
🖤
اوهوم حتما ادامه بده خودم ازش حمایت میکنم♥
🤍