یلداتون مبارک🥲🫂
دو ساعتی گذشت و جونگکوک حالش بدتر و بدتر میشد تا اینکه پرستاری بالای سرش اومد..
پرستار:ا..آقای جئون..دکتر پارک گفتن میتونید بیمار رو ببینید..
جونگکوک لبخندی زد و سریع بلند شد که همزمان با بلند شدنش تهیونگ هم با خوراکی های توی دستش سمتشون اومد..
تهیونگ:چیشده؟!
جونگکوک:هی...هیونگ..میتونم ا/ت رو ببینم..
تهیونگ:ب..باشع..
پرستار به سمت جونگکوک برگشت و لب زد..
پرستار:برید لباسای مخصوص رو بپوشید..دکترگفتن یاد آوری کنم بیشتر از نیم ساعت نشه
جونگکوک سرشو تکون داد و با عجله به سمت اتاق رفت..
بعد پوشیدن لباسای مخصوصش سمت تخت ا/ت رفت و روی صندلی کنار ا/ت نشست.
جونگکوک:کی میخوای اون چشمای قشنگتو باز کنی؟ دلت برامون تنگ نشده؟میدونی کی تو رو از مرگ نجات داد؟ جیمین...همون پسری که بخاطرش روی این تخت خوابیدی..همونی که زمانی برای ما مثل یک برادر بود...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
واو
الان میام با دمپایی مامانم میزنمت...
عه چرا
چون مرض داری کم میزاری
واااااو
به جانکوک برسونش:)
هعی
این اولین ایده بانک تستچی هست و اگر باز هم بانک های مختلفی دیدید بدونید کپی شده است.
سلام من منشی بانک هستم
ما تو تستچی یه بانک داریم که در اکانت کاربر (رئیس بانک) هست
ما پولتون رو براتون پس انداز میکنیم و وام هم بهتون میدیم تا چیزی که دوست دارید رو بخرید
هر هفته قرعه کشی داریم همراه با یه جایزه عاالییی 5000 امتیاز🤑
جهت سوال های بیشتر به اکانت من مراجعه کنید
خیلیییی خوب و باحالللللل
ولی از این حالت غمگینی یه کوچولو درش بیار بیچاره ا/ت توی بیمارستان مرد 😂😑
جررر 😐💔
3 نفر عاشق 1 نفر👌( ・ㅂ・)و💰
خلی باحالـــــــه(∩´∀`∩)💕
حارم معکوس
مرسیییی