
ناظر جونم ترو خدا بزاررر سلام بچها ممنون که لایک و فالوم کردین باور نمی کنم که این قدر آدم از داستانم خوششون اومده

با یه صحنه عجیبی مواجه شدم :) پرامم من با اعضای بی تی اس 🫨.... هم خوابگاهم....عرررر ...داشتن عکس می گرفتن .. پس منم نوشتم رو صندلی که اون ور تر بود 💕 عکس گرفتنشون که تموم شد رفتم پیششون و گفتم من هم خوابگاهشون هستم .. ذهن جیمین : وسط عکس گرفتن بودیم که یهو یه دختره اومد تو اتاق ....دختره چه خوشگل بودد.. 💕😲 بهمون گفت که با ما هم خوابگاه هست 🥳... شانس بهم رو کرده وقتی رفت .. به بقیه گفتم که خیلی خوشگل بود ... جین گفت که مهربون هم بود بنظرش ^_^ نامجون تو گوشم گفت : آروم باش داداش .

از زبان یون کیونگ : داشتم می رفتم بیرون که شنیدم یکی ازاعضا گفت بچها دیدین دختره چه خوشگلهه... یکم دقت کردم به صداش .... جیمین بودددد ..😮.. درو که بستم به سرعت دویدم 🏃♀️ قرمز قرمز بودم .. فکر کن کراشت بگه چه دختر خوشگلیه 🫠واییییییییییی 🫨🫨🫨💕 سوار ماشینم شدم سریع رسیدم خونه درو باز کردم ساک رو برداشتم و لباسامو کردم توش پر شد ساکم ... یدونه دیگه برداشتم ... ادامه دارد 🫥 وقتی جمع کردم رفتم تو آشپز خونه یکم غذا درست کردم = پنکیک 🧇🥞 یهو دلم گرفت ... اینجا خونه ای بود که توش بزرگ شدم و همه ی خاطراتم توی این خونه بود... از وقتی که مامان بابام توی تصادف ۹ سال پیش مردن من تنهام . اون موقع ۱۲ سالم بودم 🫂😞💔 پس فقط لباسامو جمع کردم و وسایل خونه رو جمع نکردم .. تو ذهنم گفتم هرروز میام سر میزنم فقط شبا میرم اونجا 💕🫠

رفتم تو اتاقم همه چیرو چک کردم 🥢🥲 تا شب وقت داشتم که برم اونجا الانم که ساعت ۱۵:۵۴ دقیقس ساعت ۶ میرم 💗🙋🏼♀️ تا اون موقع میرم: حموم، غذا براشون درست میکنم ، لباس می پوشم ، میرم تو یوتیوب و میرم دور دور 👍😄 رفتم حموم : ۴۰ دقیقه بعد ....... اخیشش حموم چه کیف داد رفتم لباس خونه پوشیدم (عکسش) 🫣 رفتم یوتیوب...جعرر دارم از خنده جر میخورمم 😂😂🤣🤣 اهنگ teeth رو گذاشتم و بلند شدم رفتم آشبژ خونه دامبوکی درست کردم... 🥘🍲 دوباره نشستم سر گوشیم این دفعه رفتم تو فری فایر ... دو یا سه بار بازی کردم ..پاشدم لباس پوشیدم ( لباسش تو صفحه بعده) و رفتم بیرون...

رفتم بیرون که یهو گوشیم زنگ خورد .... اههه باز اون بود ..🫥. قطع کردم... 🫨ولی بازم زنگ زد .. برداشتم ... داد زدمم روانیم کردیییی .. و قطع کردم رئیس قبلیم دوباره زنگ زد تو این هفته سومین باره برداشتم داد زدم : من دیگه نمیتوننممم قربانننن 🫤 بعد سریع قطع کردم .. چمدون رو بردم تو ماشین الان ساعت ۱۷:۱۵ هستش . رفتم کنار دریاچه یکم هوا عوض کردم همه چی تو ماشین بود ... 🙃 ۱۵ موندم اونجا بعدش رفتم به همسایه هامون خداحافظی کردم ..🫡..رفتم خوابگاه... زنگو زدم .... ولی کسی که باز کرد .... 😍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عررر
پارت بعد پارت بعد پارت بعد....
باش
خیلیییی خوببب بودددد
چشم تا فردا
درست میکنم الان حال ندارم
مشق دارم
ولی چشم 💕