
سلام ببخشید یک هفته چیزی درست نکردم

آنچه گذشت= رو جیمین کراش زدممم ... قرمز قرمز شدم ... فکر کن کراشت بگه خیلی خوشگلی .... ادامه : کسی که درو باز کرد جیمین بود 🥳🥹.... یه لبخند ارامش بخش همیشه داشت . معلوم نیست چرا ولی حتی اگه بدترین روزمم باشه ..اون لبخند ارومم می کنه.😊 قبل اینکه برم تو خونه. به بیرونش نگاه کردم 😳 ههه چه باحال بود (عکس) رفتم تو خونه ...همشون رو مبل ها خواب بودن ... 🙇♀️ رفتم تو اتاقی که جیمین بهم گفت وسایلمو گذاشتم یکم اتاقم و خوشگل کردم و وسایلمو توش گذاشتم .. اومدم بیرون . جیمین رفته بود تو اتاقش .. در زدم .. گفت بیا تو .🥸 . رفتم تو گفتم :《میشه بگی الان من باید اینجا چی کار کنم؟ گفت ..........😏 تو گوشم جواب داد ..🥴.. .. قرمز شدم .🤯. از خودم دورش کردم و گفتم چیکارم داری؟ و دویدم تو اتاقم .... ... من هیچ وقت روی هیچ پسری ری اکشن نداشتم ولی الان چی شد؟

دویدم تو اتاقم درو بستم رفتم .. یه کم اتاقمو جمع کردم .. لباس عوض کردم (عکسش) نشستم نگاه کردم به ساعت ۱۰ شب بود دیگه ولی ناموصا جواب جیمین رو چی بدم بازم قرمز شدم ناموصا من چمهههه 🙄😐💗 ۳۰ دقیقه پیش : از زبان جیمین = یه ذره حالم ناخوش بود ...کو میونگ اومد تو اتاقم ..چرا این قدر این خوشگلهه 🫴🫣 ازم پرسید که وقتی اینجاس باید چیکار کنه بنده گفتم که باید کار هایی که من میگم رو بکنی حتی اگه بگم بوسم کن بچه قرمز شد حالا بخوام بدترش کنم برا بعدا ، الان می خوام بخوابم دویدم رفت تو اتاقش بچه رو عاشق خویش کردم 🤓🫡 زمان حال : در زبان کو میونگ = رفتم از اتاقم بیرون .. دیدم هنو خوابن 🫥 جیمینو صدا کردم ، اومد . گفتم میشه اسم بقیه رو بهم یاد بدی؟ گفتش باشه

تو یک ربع اسماشونو حفظ کردم اسماشون که آسون بو ، قیافشون هم که از زمین تا آسمون فرق دارن .. یه نگاه به جیمین ، ته یونگ ، جون کوک همشون خیلی خوشگلنن ته یونگ رو به عنوان داداش میخوام 🫥💗 رفتم یکی یکی بیدارشدن کردم با داد بیدار شدن 😑 شوگا هنو خواب بود :/ یه داد دیگه زدم همه مثل سربازا بلند شدن 😂 انگار نفهمیده بودن من داد زدم 🫠 یه نگاه به راست کردن یه نگاه به چپ کردن از همه جون کوک زود تر گرفت 🫥 به خدا فقط ۲۵ سالشه 😐 بقیه به خوشون اومدن رفتیم شام خوردیم ... جیمین : عرر باورم نمیشههه ... میخوامش.... دست پختشم خوبه اشتهام باز شد 😊 یه جوری میخوردم که شوگا صداش درومد .. پرام ریخت شوگا: جیمین آروم بگیر به قرآن وقت هست 🤨 (تیپ جیمین اون شب )
آنچه خواهید دید : رئیسسسس.... هیچ کس خونه نیسسس..... 😨... ......یه .......صدایی از تو آشپزخونه اومد ....... بنال .....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هنوزز نساختیاا
نه دیگه
امتحان دوباره میخوان بگیرن
مدرسین کرم داره
خببب بازمم درستوو بخوونن ولیی بزاررر
ساختم
تنکتت
عالی
ممنون
امروز درست میکنم قسمت بعدی رو
یاا عالی بود
پارت بعدی؟
امروز درست میکنم
بسی زیبا ♥️♥️
سازنده منم داستان مینویسم مایل به لایک داستانم ؟ داستان لایک شد .♥️
مایل به پین؟
فقط میخونم
های بیبی تا ۲۰۰ تاییم بک میدم و خوشحال به تستم اون روزی نزدیکه که..:) سر بزنی به همه خبر بده👑🖤
https://testchi.ir/polls/97039
اگه ببینی هم دل منو شاد میکنی و هم سودش برا خودته 🥰
پین؟
کردم
نمی دونم چرا ولی نرفته تو صفحه اصلی