
ناظر جون تروخدا منتشر کن لطفاً عزیزمی ❣️
رفتیم پشت استیج . سر هر کدوم از پسرا پنج نفر وایساده بودن من آخر از همه رفتم سر دردم شدید تر شده بود و سرم گیج می رفت تا جایی که از کنار دیوار و میگرفتم تا نیوفتم همین جوری داشتم میومدم که خوردم به جونگ کوک. _ سه مین حالت خوبه ؟ + اره اره خوبم فقط سرم یه کوچولو گیج میره . _ از صبح چیزی خوردی ؟ + نه آخه ... _ از دست تو چرا وقتی میذونی حالت بد میشه نمیخوری ها + جونگ کوک حالم خوبه نگران نباش .سه مین ویو: میخواستم بلند شم که نتونستم داشتم میوفتادم که کوک منو گرفت و گفت بشین تا بیام منم نشستم و رفت و پنج تا استف برداشت آورد اوزا خیلی پیچیده بود یه نفر بهم آب میداد یه نفر دستگاه تنفس یه نفر بادم میزد یه نفرم با حوله عرقمو خشک میکرد اصلا یه وضعی بودا تا اینکه کوک دستگاه تنفس رو از مرده گرفت و گفت برن من سرگیجم بهتر شده بود ولی نه کاملا اومد و یه قرص تو دستش بود و گفت که بخورم و با آب داد بهم منم انجام دادم بعد یه نفس عمیق کشیدم که دستگاه تنفس رو گذاشت رو صورتم و میخواستم حرف بزنم که گفت ساکت شو و نفس بکش منم دوباره انجام دادم و ناخداگاه بلند شدم و دویدم سمت پسرا خدارو شکر حالشون خوب بود یعنی از من بهتر پس با خیال راحت رفتم جایی که کوک بود که داشت با عصبانیت بهم نگاه میکرد.
میدونستم چرا عصبانی شده بود پس معذرت خواهی کردم که اونم گفت _ دیگه تکرار نکن + باشه & کوک بیا بریم _ مگه تو ماشینو میرونی & نه ولی ماسک شبم دیر میشه یاع یاع _ اومدم سه مین ویو: بلند شدیم و رفتیم تو ماشین که کوک یه جا نگه داشت یه رستوران بود خیلی شیک بود رفتیم طبقه بالا که مال اشخاص خاص بود بچه ها همه سوشی و استیک و اینجور چیزا سفارش دادن که من نگاهم به اون مردا افتاد که یه زن فقیر رو راه نمیدادن تو نوبت سفارش من شد که گفتم چیزی نمیخوام و با عصبانیت بلند شدم و رفتم پیش کسایی که اونو تو راه نمیدادن+ چرا نمیزاری بیاد تو $خانوم ایشون پول کافی برای خرید رو نداره + نیازی نیست از این به بعد اگه این کارتون رو ببینم مطمئن باشید که نمیزارم کسی دیگه هم تو این رستوران بیاد فهمیدی (خب آخه معروف بودم چون یک ماه بود کارم خوب گرفته بود و محبوب شدم )$بله خانوم +دست زنرو گرفتم و نشوندم رو میز و هرچی خواست براش گرفتم چیزی نمیخواست جز یه رامن ولی به اسرار من سوشی و مرغ و اینارو قبول کرد رفتم پول غذای زنرو حساب کردم (بچه ها پول غذای اعضای بی تی اس تو رستوران رو کوک از قبل حساب کرده بود)رفتم پیش زنه بقلش کردم اشک میریخت و اشکاشو پاک کردم و ۲ وون دادم بهش و تشکر کرد و گفتم +چیز دیگه ای لازم نداری =نه خانوم ممنونم + خواهش میکنم نوش جان
سه مین ویو : داشتم میرفتم سمت میز که پسرا بهت زده بهم نگاه میکردن و دست میزدن فک کنم هر کاری کردم رو دیدن وقتی داشتم به اون زن کمک میکردم حواسم به پسرا نبود . رفتم و نشستم که پسرا شروع کردن به حرف زدن . ∆وای سه مین تو چقدر مهربونی ~خیلی خوبی سه مین ؛خیلی خوبی& واقعا از من هندسام تری ¶چقدر قلب مهربونی داری π شبیه قهرمانا شده بودی _ تو خیلی قلب مهربونی داری . تشکر کردم و گفتم+ وظیفمو انجام دادم (+اینجاشو بلند گفتم و به اون مرده بگاه کردم) نه مثل بعضیا که انسانیت توشون مرده. بعد پسرا هم به مرده نگاه کردن و غذاشون رو خوردن و منم داشتم به پنجره بیرون رو نگاه میکردم و فکر میکردم.اون دختر پیر نبود اون جوون بود مثل خودم . چی میشد اگه یه کاری میکردم براش . داشتم به این چیزا فکر می کردم که چشمم به دختره افتاد و بهش لبخند زدم . که کوک گفت _ غذاتو بخور + من نگاه کردم دیدم پسرا غذاشون و تموم کردن و رفتن پیش دختره و فقط منو کوک بودیم میخواستم بلند شم برم پیششون که کوک گفت _بشین و غذاتو رو بخور + میل ندارم _ (با داد) از صبح چیزی نخوردی چه جوری میل نداری اینجوری ضعیف میشی بخور زود باش+ میدونستم اگه نخورم بیچاره میشم پس فقط رامن خوردم و تموم بعد با یه لبخند گفت _افرین + منم یه لبخند زدم و دوتایی رفتیم پیش دختره . که غذاشو تموم کرده بود و ازم تشکر کرد که منم بغلش کردم سخت بود ازش خدافظی کنم که اون مرده اومد و گفت $ خانوم بابت رفتارم معذرت می خوام (+منم که از اعصبانیت دستمو مشت کرده بودم که یهو ...
کوک دستم رو گرفت اهمیتی ندادم )$اگه بخوای میتونی اینجا کار کنی = اوه بله حتما + نه خیر= خانوم لطفاً= نه خیر اون حرفا شایسته تو نبودن = خانوم من بخشیدمش شما هم ببخش + باشه . در گوشش گفتم فردا همین موقع میبینمت و چشمک زدم اومدیم بیرون و پسرا هی میپرسیدن که چی گفتی منم میگفتم هیچی سرمو به پنجره تکیه دادم و از درون داشتم میسوختم به کوک گفتم ملشینو نگه داره و رفتم بیرون و سرویس بالا آوردم خون بود وسعی داشتم آروم باشم اومدم بیرون که رفتم سوار ماشین شدم کوک حرفی نمیزند و رفتیم بیمارستان هرچی تقلا میزدم که نیام نمیشه رفتیم اتاق دکتر ® بفرمایید_سلام+سلام (پاک شین هه وارد میشود)® سلام چه کمکی از دستم بر میاد+ جونگ کوک میشه بری بیرون _حتما کوک ویو :
کوک ویو: چند دقیقه شده که نیومده نگران شدم که دیدم مثل بچه ها داره گریه میکنه و آخ و اوخ میکنه لبخندی زود ® چیزی نیست نگران نباشید فقط این دارو هارو بدید بهش _ چشم ممنون + خیالت راحت شد _ اره سه مین ویو: رفتیم سوار ماشین شدیم اشکام بند نمیومد و پسرا هم ریز ریز میخندیدن مخصوصا کوک بهشون گفتم+ دارم براتون . خنده پسرا محو شد و رسیدیم خونه .
ممنون که تستمو انجام دادید شب یلدا مبارک 🍉 ناظر یلدا مبارک 🍉
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرا گریه میکرد من نفهمیدم؟؟
عالی بود😭😂
پارت بعدیو بزاریاا
سلام بچه ها شرمنده قرار بود صبح بزارم ولی گوشیم شارژ نداشت غروب که از مدرسه میام حتما میزارم زود میزارم ولی به زمان منتشر شدنش هم ربط داره بازم معذرت
چشم حتما زود به زود میزارم ❣️ ممنون از حمایت هاتون
پارت بعد پلیز
عاليييى پارت بعددد
ادااامهههه بدههههههه💜💜💜💜💜
عالی بود داستانت . فقط به نظرت یلدا فعلا برای تبریک گفتنش زود نیست .؟ 😂😑
عادت کردم همیشه قبل از رویداد میگم
😑😂
لطفااا پارت بعدو زود بزارر