ناظر تروخدا چیز بدی نداره که این پنجمین باره دارم مینویسمش منتشرش کن دیگه لطفاً ❣️
از خواب بیدار شدم و حاضر شدم و رفتم پایین که رییس ها بهم زنگ زد و گفت که امروز عکاسی و ضبت صدا دارم که جونگ کوک منو میرسونه همه خواب بودن حوصلم سر رفت پس تصمیم گرفتم صبحانه درست کنم نون تست شکلاتی با پنکیک درست کردم و برای اعضا آبمیوه درست کردم . نشستم رو مبل که کوک اومد بهش سلام کردم و رفت قهوه درست کرد و مشغول صحبت شدیم + ممنون بابت نجاتم _خواهش میکنم ولی کدوم یکیو میگی + مگه تو پارک نجاتم ندادی ؟_ آها اره خواهش + نگو که تو همون مرده تو کمپانی بودی _ خب آره + وای چه ... _ چه چی ؟ + هیچی سه مین ویو: داشتیم حرف میزدیم که یهو ... & من چقدر بانمکم هی تو خوشگلا تکم منه ورلد واید هندسام حالا همه باهم تویی ورلد واید هندسام _ چه خبرته هیونگ & وای خدا میز چقدر قشنگه کی چیده + من & واقعا ممنون امروز حوصله غذا درست کردن نداشتم + خواهش میکنم نوش جان یه چیزی بگم & بگو + میشه از این به بعد تو آشپزی کمکت کنم ؟ & (اشک شوق) البته که میشه بلاخره یکی بهم کمک میکنه
سه مین ویو : با این حرفا خندم گرفت که کوکم خندید بعد همه اومدن و با خنده من و کوک پرسیدن چیشده و بعد که به جین نگاه کردن خودشونم خندیدن آخه موهاش یه جوری بود انگار برق گرفتتش و با اون ماسک صورت نگم براتون چیشده بود بعد خنده رفتیم صبحانه خوردیم و پسرا رفتن حاضر شن منم بعد تموم کردن ظرفا رفتم حاظر شم برای عکاسی حاضر که شدم با کوک رفتیم تو ماشین و اون بهم گفت که
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
خیلی خوب بودددد
عررر
خیلییییی عالیههههه داستانتتتت