
"روی پل قدیمی نشسته بود و اشک میریخت،نمیتونست بهش فکر نکنه،تنها عشقشو...همدمشو...روی همین پل از دست داد...چه خاطره دردناکی...سر همون موضوع،با پدرش دعوای بدی کرد...پدر و مادرش رفتن لندن،اون تنها توی کره موند...از جاش بلند شد...سمت لبه ی پل رفت...پاشو گذاشت روی میله ها...میخواست همون کاریو انجام بده که عشقش انجام داد...اما یهو یه چیزی حس کرد...دستای گرمی دور کمرش حلقه شد...دستای کسی که توی این همه وقت کنارش بود...هیونگش...کشیدش سمت زمینه ی پل...نشوندش روی زمین و کنارش نشست...--این چه کاری؟بار چندمته؟صد بار گفتم این کارو نکن...من به غیر تو کسیو توی این دنیا ندارم...*هیونگ...جیسو...تو اونو داری...ولی تو این دنیا من فقط لیسا رو داشتم...که دیگه نیست...--خب چرا حال خودتو بدتر میکنی؟چرا هرروز میای اینجا؟ *برای اینکه از یادم نره... --بیا بریم...
"دستای هیونگشو گرفت و بلند شد...سوار ماشین شدن و رفتن خونه...توی راه،هیچ حرفی بینشون زده نمیشد...چه بد...پسری که همیشه سر صحبتای کیوت رو باز میکرد...الان دیگه نای حرف زدن نداره...حس بدیه...رسیدن خونه،منتظر بود هیونگش در خونه رو باز کنه...رفت داخل...قبلا تو همچین شرایطی،صدای خنده های بلند و ارامش بخش شنیده میشد...اما الان هیچ صدایی جز نفس عمیق شنیده نمیشه...اون دلتنگ کسی بود که دیگه نمیتونست ببینتش...حدود پنج ماهه که توی این شرایطه...رفت توی اتاقش...روی تختش افتاد و دوباره بی اختیار چشماش خیس شد...صدای خنده هاش توی گوشش پلی میشد...چهرش میومد جلوی چشماش...خاطراتی که باهم ساختن...عین یه فیلم از جلوی چشمش رد میشد...
"مثل همیشه با سردرد شدیدی بیدار شد..دختری که سرش ضربه بدی خورد...باید بعد از بیدار شدن و قبل از خواب قرصای مخصوصی برای سردردش میخورد...قرصاش تموم شده بود...دستاشو روی شقیقه هاش گذاشت و همونطور که تلو تلو میخورد از اتاقش رفت بیرون...رسید به راه پله ها...اروم اروم پایین رفت...رسید به اشپرخونه...قرصاشو برداشت و خورد...رفت روی مبل خوابید و چشماشو بست...چرا فکر میکرد گذشته ای داره که فراموشش کرده؟چرا فراموشش کرده؟حس میکرد که عاشق یه نفره...ولی هم میشناستش و هم نمیشناستش...وقتی توی بیمارستان بهوش اومد...دختری که جلوش بود بهش میگفت که من دختر خالتم...ولی اون حتی خودشم یادش نمیومد...دکترش گفت حافظش بر میگرده ولی با یه ضربه سر دیگه...ینی راه بهتری وجود نداره برای برگشتن حافظش؟...

چطور بود؟؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اولین کامنت !
عالیه ادامه بده تو بهترین هستی !!!!!!
میشه به نظر سنجی آخرم سر بزنید همون ( اهل کجایید ؟ )
پین؟!!!!
واقعا بسیار عالی بود ممنون❤❤
آفرین دختر خوب،شنبه بیا نازت کنم🌝
بیا برو تو کوچه...
بیا برو تو کوچه...
کوچه تنگه
خب...برو...تو ...خیابون:)
خیابان گش.اده😂😔
اصلا برو تو مخلوط کوچه خیابون😂😂
😂💔
بسیییی زیبا
پارت بعد؟
افرینن پچه خوبببب
فدات شم میدونم افتضاح می نویسم ولی برو تو دلیل ترسمی رو بخون دیگه 😐
عررررررر
آقا زبون کیه کوک یا لیسااااا😭😂
جواب منو بدیدددددد
حاجییییییییییییییییییی
از زبون هیچکدوم نیسسسسسسسسسسسسسسس
راوی زر میزنهههههههههههههههههههههه
عانیو...فیکیدربارهکوکنوشتم=)
ولیحمایتنشد...مایلییهنگاهبندازی؟=)🫁🌷
کامصانیدامادام/موسیو-!🌷🫁
حتـما:)
عالی بود ولی راستشو بگم چیزی نفهمیدم از زبون کی بود؟
راوی...من...یه بنده خدا...اصلا هرچی تو بگی...