بعد از صد سال.....
🐰:بچه ها الان وقت جر و بحث راجب اینا نیست.۰۰۰صدای داد لایلا 🦊 اومد ولی فقط بقیه رو صدا میزد.🦊:بچه ها بیاین اینجا!۰۰۰هر سه دویدن پیش لایلا🦊.🐞:چی شده؟۰۰۰🦊:اونجا رو نگاه!یه دره میخوره به ی راه پله که به پشت بوم راه داره.میتونم شیشه های در پشت بوم رو بشکنیم و در رو باز کنیم شاید اونجا یه تنابی یا نردبونی باشه.شاید هم هیچی نباشه.۰۰۰آدرین 🐱 آه کشید و به مرینت 🐞 نگاه کرد.یه نگاه معنا دار بود:باید چی کار کنیم؟🐞:خب فکر کنم چاره ی دیگه ای نداریم....میریم به پشت بوم.فقط بِخَزین ممکنه مارو زیر نظر داشته باشن نباید بفهمن اومدیم بیرون.۰۰۰همه سرشون رو به نشانه ی تایید تکون دادن.لایلا🦊 آدرین 🐱 رو به طرف در شیشه ای رهنمایی کرد به امید اینکه همونطور که آدرین 🐱 قبلاً یه چیزی رو نابود کرده بتونه این یکی رو هم بکنه.
همه فکر کردن آدرین 🐱 از همه برای این کار مناسب تره هیچ کس نمی خواست خورده شیشه بره توی دست و پایش ولی از اونجایی که آدرین به عواقب کارش فکر نکرده بود قبول کرد.
اول میخواست مشت بزنه خودشو آماده کرده بود.🐰:دیونهههههه این کارو نکن دستت منحدم میشه!۰۰۰توی این شرایط کشی نباید میخندید ولی لایلا 🦊 و مرینت 🐞 به زور خودشون رو نگه داشتن.🐱:اوه راست میگی.جدیدا خیلی خنک بازی در میارم.اینجا یه تیکه چوب یا سنگ نیست؟۰۰۰
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
توروخدا بعدی بذارررررر
بعدییییییییییییییییییسییسس
پارت بعد رو چرا نمیدی؟
راستی منو یادته؟
۱-ترفداراش از دشت رفتن و فقط حیدر دادن وقته الان
۲-مگه میشه یادم بره کجا بودی برادر؟
حالا تو رو خدا پارت آخرو بزار من دارم از فضولی میمیر.م🥺
گاچاکلابری؟
یس
عالییییی
بد از صد قرن😂
😭😭😭❤️
عالی بود
🦋✨مرسی🦋✨
عالی
:)ممنونم❤️
بالخره گذاشتیش
:')
بله دیگه😭✨