5 اسلاید صحیح/غلط توسط: ✯ʏɪʟᴅɪᴢ✯ انتشار: 2 سال پیش 4 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ببخشید دیر پارت گزاشتم یکم درگیر بودم♥️
[زمین] جاسپر و صدا میکنم و میرم به سمتش اما میوفتم تو ت.له و بلامین دستمو میگیره یه جوری نگاه میکنه انگار میخواد منو بندازه همون موقع ولز میاد و اون یکی دستمو میگیره و میارنم بالا من : این یه تل.س مورفی: پ ن پ عممه بلامین: منظورش این گودال نیست اونا مارو کشوندن اینجا جاسپر یه طع.مس نگاه کن براش مرحم گزاشتن ولز: هنوز نمیدونیم مرحمه یا چی من: وقتی اوردیمش پایین میفهمیم مورفی نگهبانی بده کسی نیاد ولز فین جاسپرو بیارید پایین بلامین الان وقتشه از اون ا.ص.ل.ح.ه استفاده کنی مورفی: هعی یه چیزی اونجا تکون میخوره من: اماده دفاع باشید (و یهو یه شیر سیاه میپره بیرون)هعی بلامین مراقب باش تق (ولز به شیره شل.یک کرد و جون بلامین را نجات داد)ولز:دیگه تی.ر نداره بهتره عجله کنیم و برگردیم
بلامین: مورفی بیا کمک کن این شیرو ببریم اردوگاه به گوش.ت.ش نیاز داریم ولز: میخوای گوش.ت شیر بخوری؟ من: چاره دیگه ای هم داریم؟ فین: چطور قراره جاسپر و اون شیرو حمل کنیم؟ من: با پارچه مورفی: اوه بیخیال بابا فین: مورفی میخوای جاسپر رو تو بیاری؟ مورفی: چی من تنها؟ بلامین: اگه یه بار دیگه غر بزنی بله تو تنها [تو اردوگاه] اتم: اوکتایوا کجا ؟ اوکتاویا: میرم دور بزنم اتم: نمیتونی بری بلامین اجازه نمیده اوکتاویا: به اجازش نیاز ندارم اتم: همین الان بیا و کمک کن این دیوارو بسازیم اوکتاویا : تف توروت (درحال کمک برای ساخت دیواره که پروانه ابی میبینه و میره بیرون اتم میبینه نیست و میره دنبالش میگرده و تو باغ پروانه های ابی پیداش میکنه و بعد......برمیگردن تو اردوگاه و همون لحظه بلامین اینا میرسن)اوکتاویا:چیشد جاسپرو پیدا کردید بلامین:کی گشنشه؟ کلارک: اوکتاویا طبقه دوم سفینه رو اماده کن اوکتاویا: خیلی خب
جاسپر رو میبریم طبقه دوم نمیدونم چیکار میتونم براش انجام بدم ولی اگه بفهمم این مرهم چیه عالی میشه شاید اون موقع بتونم کمکی کنم
شب میشه میرم بیرون که هوا بخورم صدای جی.غ و گریه میاد میرم به سمت صدا و یه دخترو میبینم یه دختر بچه ۱۳ ساله میرم پیشش من:سلام شارلوت:سلام من:اسمت شارلوت بود درسته؟ شارلوت : اوهوم من:هرشب اینوطوری میشه؟ شارلوت:اره مامان و بابامو م.ع.ل.ق کردن و من همیشه ک.اب.وس.شو میبینم 😭😭😭 من :هعی درک میکنم کنارش میمونم تا خوابش ببره و بعد برمیگردم پیش جاسپر همش داد میزنه ز.خم.ش ع.فون.ی شده باید بس.وز.ونم.ش اما الان نمیشه صبح انجامش میدم
[صبح روز بعد] مانتی: هعی کلارک این زخ.مش چرا این شکلی شده من: باید بس.وز.ونیم.ش سفت نگهش دار فین تو هم نگهش دار ولز:سلام کمک نمیخواید من:نه ولز:هعی من اومدم کمک کنم من:خیلی خب اگه میخوای کمک کنی سفت نگهش دار
ز.خم رو می.سوزو.نیم و داد میزنه اوکتاویا میشنوه و میاد)اوکتاویا:هعی داری میک.شیش فین:نه داره نجاتش میده من:اوک نزار تکون بخوره باید این گ.وشت عفو.نی رو بک.نم کارم تموم میشه مرحمی که برای جاسپر گزاشته بودن رو برمیدارم و میرم یه گوشه میشینم فین میاد پشیم فین:به چی فکر میکنی؟ من:دارم فکر میکنم این چیه اما مطمعنم هرچی هست یه خاصیت دارویی داره ولز: بده منم یه نگاه بکنم من:نیازی نیست ولز:میدونی که کی توی کلاس گیاه شناسی بهتدین نمره رو اورده بود نه؟ من :خیلی خب بیا بگیرش ولز:من میدونم این چیه جلبک قرمز توی رودخونه میتونیم پیداش کنیم من:عالیه فین بیا بریم ولز:هعی من میدونم این چه شکلیه شما هم میدونید؟ فین:خیلی خب ولز تو هم بیا (میریم به سمت رودخونه و من میرم جلوتر)فین:اون چرا از تو بدش میاد؟ ولز:باعث شدم باباش مع.لق بشه باباشو لو دادم فین:تو پسر رئیسی و قوانینم میدونی پس چرا باید همچین کاری کنی؟ ولز:اون موقع فکر میکردم میتونم به بابام اعتماد کنم اما اشتباه میکردم من:هعی فین بیا رسیدیم فین:فک کنم اصلا تورو نمیبینه میریم به سمت رودخونه ولز:چطوره یه تور بسازیم و بتونیم جلبکو باهاش برداریم؟ من میرم تو رودخونه جلبکو بر میدارم و میام ولز:اینم میشه یهو یه سری پرنده میان به سمتمون فین:بخوابید رو زمین ولز:اونا از چی فرار میکنن؟؟ من:بهتره برگردیم ولز : از این طرف فین:هعی اون چیه؟ من:مه اس.یدی باید یه جا پناه بگیریم فین:دنبالم بیایید میریم به سمت یه ماشین صد ساله و میریم داخلش ولز:یکم پارچه بدین بهم تا این روزنه هارو بپوشونم
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (1)