ناظر جان من بیخیال شو دومین باره میزارم کم مونده کل متنو بیب کنم
فین:زود باشید بیایید بریم اوکتاویا:خطرناکه مانتی:از اینجا موندن بهتره من:پس جاسپر چی میشه؟ فین:نمیبینی نیزه رفته تو قلبش مرده بیاییداروم از این پشت برید پا نشید (صدای داد میاد) من:جاسپره اون زندس فین: نمیتونیم بریم دنبالش اول باید برگردیم کمپ من :جاسپر اونقدر زنده نمیمونه اوکتاویا : شما برید من میرم کمپ وبلامینو میفرستم دنبالتون مانتی:نمیشه تنها بری خیلی خطرناکه من:نه نیست اونا وقتی این ور بودیم حمله نکردن مارو نزدن اون رودخونه مرزشونه مانتی:پس منم با اوکتاویا میرم فین:خیلی خب پس عجله کنید وقت نداریم (اوکتاویا و مانتی میرسن کمپ) بلامین: چه خبره چرا تنهایید ؟ اوکتاویا بلند میگع:ما اینجا تنها نیستیم یه عده روی زمین زندگی میکنن بلامین :چی؟ اوکتاویا: اونا به *میوه* جاسپر ن*ی*ز*ه زدن چون از مرزشون عبور کرد
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
من یکی از ناظرا بودم... اون پرتقال و میوه و اینا چی بود؟ :|
چیزایی که اگه بنویسم منتشر نمیکنن