
ناظر جان من بیخیال شو دومین باره میزارم کم مونده کل متنو بیب کنم
فین:زود باشید بیایید بریم اوکتاویا:خطرناکه مانتی:از اینجا موندن بهتره من:پس جاسپر چی میشه؟ فین:نمیبینی نیزه رفته تو قلبش مرده بیاییداروم از این پشت برید پا نشید (صدای داد میاد) من:جاسپره اون زندس فین: نمیتونیم بریم دنبالش اول باید برگردیم کمپ من :جاسپر اونقدر زنده نمیمونه اوکتاویا : شما برید من میرم کمپ وبلامینو میفرستم دنبالتون مانتی:نمیشه تنها بری خیلی خطرناکه من:نه نیست اونا وقتی این ور بودیم حمله نکردن مارو نزدن اون رودخونه مرزشونه مانتی:پس منم با اوکتاویا میرم فین:خیلی خب پس عجله کنید وقت نداریم (اوکتاویا و مانتی میرسن کمپ) بلامین: چه خبره چرا تنهایید ؟ اوکتاویا بلند میگع:ما اینجا تنها نیستیم یه عده روی زمین زندگی میکنن بلامین :چی؟ اوکتاویا: اونا به *میوه* جاسپر ن*ی*ز*ه زدن چون از مرزشون عبور کرد
بلامین:مرزشون؟ اوکتاویا:اون رودخونه که به سکوه ی ودر میرسه مرزشونه بلامین :کلارک و فین کجان؟ مانتی:جاسپر زنده بود اونا رفتن تا بیارنش اومدیم بگیم باید بریم کمکشون بلامین: چرا باید جونمونو بخاطر اون به خطر بندازیم اوکتاویا: اینجا ارک نیست جون همه مهمه ا*ص*ل*ح*ه و چند نفرو بردار بیار منتظریم بلامین: باشه اما تو جایی نمیای اوکتاویا: چی ؟ بلامین:همین ک گفتم اتم میمونه تا مراقب تو باشه بیرون نمیری مورفی یکیو بردار باهام بیا مانتی تو هم میای یا نه؟ اوکتاویا: نه مانتی نمیاد اون مهندسی بلده و بهش نیاز داریم مانتی: چی؟😑اما اون دوستمه اوکتاویا: متعصفم مانتی مطمعنم اگه جاسپر بود اونم همینو میخواست بلامین : خیلی خب ما رفتیم اوک بیرون نمیری فهمیدی ؟ اوکتاویا: باشه بابا بلامین : خیلی خب راه میوفتیم فین : اوکی دیگه هیچ صدایی نمیاد ممکنه مرده باشه من: اوف فین غر نزن وایسا صدارو میشنوی؟ دنبالم بیا فین: خدای من کلارک رودخونه دیگه نیاز نیست نگران اب باشیم
من : بیا یکم اب برداریم و ادامه بدیم فین : باشه (رو کلارک اب میریزه) من: اوه فین وقت این کارارو نداریم فین : بیا اینجا (دستشو میگیره و میکشه و میبره تو رودخونه جاییکه عمیقه من: اوه فین ولم کن بیخیال .... خیلی خب فک کنم یکم استراحت نیازه مورفی: چرا میریم دنبالشون ؟ بلامین: توی ارک فک میکنن شاهزاده مرده اگه فک کنن شاهزاده خانم هم مرده دیگه نمیان پایین شده اون دستو قطع میکنم اما اون دستبندو در میارم فلش بک[(ولز خوابهو یکی میاد جلو دهنشو میگیره و میبرتش پیش بلامین) بلامین : خب ولز ببین مثل ادم بهت میگم بایداون دستبندو در بیاری ولز: چی نه اینکارو نمیکنم بلامین : بیخیال بابات تورو انداخت زندان بعد فرستادت زمین تا ب*م*ی*ر*ی هنوزم طرفشی ؟ ولز : متوجه نیستی اونا تو ارک اکسیژن ندارن اگه نیان زمین به زودی میمیرن بلامین : درش نمیاری ؟ ولز : نمیارم بلامین: باشه خودت خواستی (اتم و مورفی به زور دستبمدو در میارن)] پایان فلش بک من: هعی اون *پرتقاله* رو اون سنگ؟

فین: بزار ببینم .... اره *پرتقاله*زیاد ازشون دور نیستیم بلامین:خوبه (بلامین و مورفی رسیدن بهشون) من: عالیه به موقع رسیدید حالا بیاین بریم مورفی : کجا؟ (صدای داد میاد) من:به سمت صدا (میرن و میرسن به ... تو تصویر ببینید){ارک} جکسون: ابی فورا بیا رئیس ت*ی*ر خورده کین: چی حالش چطوره ؟ جکسون : وضعیتش وخیمه ابی: نمیزارم ب*م*ی*ر*ه (تو اتاق عمل) ابی: به *هندونه* بیشتری نیاز دارم جکسون : همین الانشم زیاد استفاده کردیم ابی: نشنیدی چی گفتم؟ جکشون:ازم میخوای قانون شکنی کنم؟ ابی: نه خودم اینکارو میکنم (میره *هندونه* رو میاره و عملو تموم میکنه) [تو اتاق کنترل ارک] کین: ابی گریفین تو به جرم استفاده بیش از اندازه *هندونه* دستگیری چقدر *هندونه*مصرف کردی؟ جکسون:بهش نگو ابی: هر چقدر لازم بود کین: ببریدش زندان فردا صبح م.ع.ل.ق.ش میکنیم جکسون: نمیتونی اینکارو بکنی اون جون رئیس رو نجات داد
کین: فرقی نمیکنه چه رئیس باشه چه یه فرد عادی باید به یک اندازه *هندونه* استفاده بشه این قانونه مشاور گریفین اینو بهتر از تو میدونه (ابی و میبرن زندان و صبح میشه) سرباز:ابی گریفین وقت اع.د.ا.م.ه باید بریم [جایی که مردم بیگناهو م.ی.ک.ش.ن] کین: خوب میدونی نمخواستم اینطور بشه ابی: چرا میخواستی با برکنار کردن من راحت تر میتونی کشتار دست جمعی راه بندازی کین: من فقط کاری میکنم که به نفع مردمم باشه ابی: بخاطر همین نمیخواستم بزار تو رئیس بشی مشاور ارشد کین سرباز : خانم برید داخل اتاقک ابی : جکسون به سینکلر بگو دستبند هارو مهندسی معکوس کنم اینطوری میتونه با بچه ها ارتباط برقرار کنه امیدتو از دست نده همه ی اونا زندن حتی ولز کین:متعصفم اب... جاها(رئیس شورا):دست نگه دار مشاور گریفین بخشیده شد کین: اما قربان جاها: منو بر انداز نکن در اون اتاقک رو باز کن حالا کین برو به اتاق کنترل همین الان (ابی میاد بیرون جاها رو برانداز میکنه و میگه) ابی: من برای چسبوندن اون ر.و.د.ه ها به هم ۱۲ ساعت وقت گزاشتم فورا رئیس رو ببرید اتاقش
تا پارت های بعدی فشار بخورید بای بای😂♥️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من یکی از ناظرا بودم... اون پرتقال و میوه و اینا چی بود؟ :|
چیزایی که اگه بنویسم منتشر نمیکنن