از زبان مرینت : تو اتاقم روی تخت دراز کشیده بودم و به در خیره بودم درست که عشقی که به لوکا داشتم از بین رفته بود ولی هنوزم عذاب وجدان داشتم که چرا باید به خاطر من جون شو فدا کنه صدای در اومد ولی جوابی ندادم زیاد طولی نکشید که صدای شارلوت رو شنیدم خاله جون بلند شو یکی جلوی در کارت داره پتو رو از رو صورتم کنار زدم و بلند شدم و گفتم باشه بریم تو این مدت مادر برگشته بود و همه چیز تو خونه روی روال عادی بود ولی هیچ وقت نمیتونم خود مو ببخشم به سمت در رفتم که حالت نیمه باز بود بیشتر بازش کردم که ادرین رو دیدم گفت سلام
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
واقا عالی بود دختر دایی جونم فدات بشم هنرمند کی بودی تو فدات تو مایع افتخار ما هستی ممنون بابت این داستان قشنگ
دوست دارم
وای مهدیس نگفته بودی اینجا عضو شدی
ممنون دختر عمه عزیزم منم دوست دارم ،❤️
وای من اصلا به اسلایدی که اسم داستانه جدیدت گفتی دقت نکرده بودم
که این طور
سلام آجی جون خوبی پارت جدید داستانم منتشر شده خواستی سر بزن
الان دقیقا داشتم میخوندم
عالی بود آجی ❤واقعا خیلی جذاب و دوست داشتنی بود ❤
ممنون اجی
نظر لطفته
سلام آجی پارت جدید داستانم منتشر شده دوست داشتی سر بزن
چشم حتما 🙂❤
عالی بود
مرسی
سلام پارت جدید داستانم منتشر شده خواستی سر بزن
محشری اجی بعدش چه داستانیه؟
مرسی آجی
یه داستان به اسم مرهم جانم که ادرین استاد دانشگاه و مرینت دانشجو
تو اسلاید آخر یه خلاصه ای گذاشتم
منو باش فکر کردم اهنگه
چی بگم والا
آخه قبلشم گفتم که یه خلاصه ای از داستان
عالی بود آجی
ممنون