پرنس اینه ها(3)p

نه اینجوری نمیشد انگار واقعا عاشق تهیونگ شده بودم نمیتونستم بدون اون حتی یه لحظه هم دووم بیارم زندگیم بهش وابسته شده بود یه چند روزی بود که حالم اصلا خوب نبود همش حالت تهوع داشتم و دل درد پیش دکتر رفتم و با چیزی که گفت شوکه شدم......

ا/ت: چیییی من آپاندیس دارم (این خیلی بد بود😂) دکتر :بله خانم ا/ت :امکان اشتباه هست؟ دکتر: بله احتمالش خیلی زیاده باید صبر کنید ا/ت: خیلی ممنون

( بچه ها چون تهیونگ شاهزاده هست توی قصر زندگی میکنن و دکتر وهمه چی هم توی قصره) رفتم توی اتاق دیدم تهیونگ نشسته و داره با دستاش ور میره تا منو دید پاشد و آروم آروم به سمتم اومد و در گوشم گفت بهت ن*ی*ا* ز دارم بیب و منم چشمکی زدم و..... پایان

امید وارم دوستش داشته باشید و حمایت فراموش نشه i love you