My spy P³

آماندا:در باز شد و پدرم پرید رو پسره.به پدرم گفتم:بابا! ولش کن اون دزد نیست!بابام گفت:عه اینطوریه پس آمارا کوش؟.هورورا گفت:اون مرد آمارا رو نجات داد و فرستاد بیمارستان!ولش کنید آقای هولف!.یهو مادرم اومد داخل و گفت:واییییی. بلاخره دخترم دوماد پیدا کرد! مادر زن شدمممم.لورد ولش کن!.من گفتم:ماماننننن؟!

صورت من و آرمین سرخ شده بود.یهو افتادم زمین.فقط یادمه وقتی داشتم میوفتادم همون نوشته ای که رو کارت نوشته بود رو به صورتی که انگار با خون نوشته شده باشه دیدم.

هورورا:اون لحظه خانم کلویی گفتن اون جمله رو آماندا قش کرد.آرمین فوری رفت طرفش و یهه چیزی ریخت تو دهنش و بفلش کرد و برد روی تخت.گوشیم زنگ خورد.گوشی آرمینم زنگ خورد. من جواب دادم و رفتم اتاق آماندا.اونم جواب داد و رفت بیرون.و دیگه بر نگشت. پدر آماندا گفت: تو بهتره امشب اینجا بمونی. چون دیگه ساعت 2:12 شبه و دیر وقته.برو پیش آماندا بخواب

آماندا:یه دفعه از خواب پریدم.ساعت 5:30 صبح بود.پنجره داشت صدا میداد.رفتم تا ببینم چیه و دیدم آرمین اونجاست.وقتی در رو باز کرد سری منو ورداشت و منو از پنجره انداخت.متمئن نبودم که آرمینه یا نه.ولی موهاش طلایی بود.تقریبا به سطح زمین رسیده بودم که...

آرمیـن:داشتم میومدم به آماندا سر بزنم که دیدم داشت از روی هوا میوفتاد پایین.رفتم گرفتمش.منو بقل کرد و گفت:مرسی! فکر کردم الان میمیرم.و بعد گریه کرد.گفتم:خواهش میکنم. ولی اون دیگه خوابش برده بود.و یهو احساس کردم تیر خوردم.و آماندا از دستم ول شد و دوتای باهم افتادیم.

کیوتا این بود از این پارت برای پارت بعد فقط کافیه به این سوال پاسخ بدی. دوس داری پات 4 چه شکلی باشه؟ منتظر پاسختون هستم.بایی