"همون اتفاقی که نباید میوفتاد،افتاد.اون مرد کشته شد و اون دختر بی کس شد"(ماشین ایستاد) [لیسا+ بابای لیسا =] =دختر من یه کاری دارم،زود بر میگردم.همینجا بمون.+باش..."از زبون لیسا"بابا از ماشین پیاده شد و رفت...چند دقیقه بعد یه صدای بلند اومد..مثه صدای تفنگ.نگران شدم.از ماشین پیاده شدم و همون مسیری که بابا رفتو طی کردم"جارو نکردی؟"...حس کردم بی کس و تنها شدم...بابا روی زمین افتاده بود.سرمو برگردوندم...یه مردی که لباس سفید داشت رفت سمت یه ون سیاه...پیش بابا نشستمو گریه کردم.مرده رفت سمت یه پسر بچه...پسره زیر چشم سمت راستش یه زخم کوچیک داشت...یه پوز خند بهم زد و در ماشینو بست و رفتن...منم همونجا موندم."¹⁰ سال بعد"
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
عاالیی
عالییی
جالب بود ممنون خسته نباشید😘😘😘
ژازاب بود
:)
عالیییییییییییی💜🌝
عههه چرا ادامشو قورت دادی؟😂
بسی بسی عالی
از رو شما ساختمش دیه :)
عه خیلیم عالی
اولین فیکی که از اعضای بلک پینک میبینم حتما ادامش بده و سریع سریع پارتا رو بزار☺
😊💞