
دوستان اسم داستان را تغییر دادم چون مرینت و آدرین زندگی فوق العاده های را شروع خواهند کرد ولی ادامه همون داستان قبلی پس حتما بخونید
آنچه گذشت :( خب یادم نمیاد چکار کنم) بی شوخی بریم سراغ داستان 😂😜 از زبان آدرین : داشتم مرینت رو خوب قلقلک میدادم که گفت خوابش میاد منم شیطونی کردم و گفتم باید ب و س م کنی تا بزارم بخوابی😉😁😄😅 مرینت: اگه ب وس ت نکنم چی ؟🙃 آدرین: اونوقت نمیزارم بخوابی 😉 مرینت : باشه چاره ای نیست راهی ندارم 🥺 😘 بفرما تقدیم به شما آدرین : ممنونم حالا میتونی بخوابی 😉😇😊 بیا بغلم پیش من بخواب مرینت: حتما
آدرین : دیدم که مرینت اومد بغلم و با هم ۱ ساعت خوابیدیم بعدش که بیدار شدم دیدم هنوز خوابه مثل فرشته ها خوابیده بود دلم نیومد که بیدارش کنم که رفتم بیرون که یهو پلگ اومد و گفت : آدرین تیکی خوابیده و منم حوصلم سر رفته 😪 میشه کمی کممبر بدی تا بخورم 🥺🥺 آدرین : پلگ میدونی خیلی شکمو هستی همین تازه نهار خوردی شکم تو که مخزن آب نیست که همش پرش کنم 😂🤣 پلگ : میدونی آدرین : من اگه شکمم خالی باشه چی میشه ؟؟ آدرین: نمیدونم چی میشه؟🤔🤔 پلگ : من اشتباهات بزرگی کردم😏 آدرین: مثل چی ؟؟🤔🤔
پلگ : مثل آتلانتیس شکمم خالی بود همه رو بردم پایین ، برج پیزا هم جوونی کردم باز شکمم خالی بود ، کرونا هم که عطسه ام گرفت ، دایناسور ها هم کمی زیادی خورده بودم ، احرام مصر رو هم ناپدید کردم ، برج میلاد هم که ندیدمش خوردم بهش کمی زشت شد 😁😄😃😀
آدرین : چه عالی ولی برج میلاد خودش زشت بود خوب که کلت خورد بهش 😂😅🤣 بیا اینم پنیر خوشگلت پلگ : ممنون آدرین 😊😇😋 آدرین: دیدم که پلگ همش رو یک لقمه کرد 😯😲😳 پلگ: چیزی شده ؟؟؟🤔 آدرین : نه چیز مهمی نیست
از زبان مرینت : بیدار شدم و تیکی هم بیدار شد و گفت که گشنشه و منم بهش یک کوکی دادم که آدرین و پلگ اومدن و گفتن که میخوان برن بیرون و ما هم گفتیم باشه و از اتاق اومدیم بیرون که امیلی و گابریل رو دیدیم
فردا صبح از زبان آدرین : بیدار شدم و رفتم صورتم رو شستم و صبحانه خوردم و به مرینت زنگ زدم که جواب داد و گفت مرینت : الو شما با خانم مرینت صحبت میکنید برای وصل شدن به اپراتور شماره ۷ را بزنید آدرین: واقعا ؟😉 مرینت: نه بابا شوخی کردم ، صبح بخیر عزیز دلم آدرین: صبح شما هم بخیر بانوی من آماده هستی من تا ۱۵ دقیقه دیگه دم در خونه شما هستم مرینت : آره منتظرم تا برسی
۱۵ دقیقه بعد ..... دیدم که آدرین اومد و منم نشستم و رفتیم سمت آتلیه از دید عکاس : دیدم که آدرین آگرست و مرینت اومدن و بهشون سلام کردم و همراهیشون کردم آدرین: بعد از کلی احوال پرسی آماده شدیم و رفتیم که یهو ..

عکاس : خانم آگراست اگه میشه دستتون روی سر آدرین بزارید و اونو ب و س کنید مرینت: حتما لازمه ؟؟ مگه عکس عروسی ؟🤔🤔 عکاس : خود اقای آگرست و خانم امیلی این پوزیشن را سفارش دادند
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام خوبین اینم پارت ۴