7 اسلاید صحیح/غلط توسط: Moon انتشار: 2 سال پیش 481 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر عزیزتر از جانم لطفا منتشرش کن💙✨️✨️ / شرایط پارت بعد: ۱۰ کامنت(به غیر از کامنت های خودم) ۷۰ ویو و ۱۷ لایک
خب اول توضیحات رو بخون و برو بعدی🤌
خدای من! کشتی دزد های دریایی! سریع با تمام سرعتم فرار کردم صداب نفسهام که خیلی تند بودن رو واضح میشنیدم و ترس رو توی خودم حس میکردم! دوان دوان رسیدم به کلبه و محکم در کلبه رو باز کردم و شروع کردم به تند تند نفس کشیدن و تمام صدف ها از دستم ریختن کف کلبه؛ تهیونگ که روی تخت نشسته بود با قیافه ی وحشت زده گفت چیشده؟ مار دنبالت کرده؟ یکم صبر کردم تا نفس بگیرم و گفتم: دزد- دزد های- دزد های دریاییی + چی واقعا؟ چیشد ؟ _ امدن سمت جزیره وای خدایا پیدامون نکنن! تهیونگ همچنان با قیافه ی وحشت زده بهم زل زده بود. گفتم: نمیخوام گروگان و خدمتکار اونا بشم! پاشو ی کاری کنیم. تهیونگ عطسه ای کرد و گفت: اونا توی این جزیره چی میخوان؟ ما سمت کوهیم پس- حرفش رو قطع کردم و گفتم: باید ی جا قایم شیم و بفهمیم چیکار میخوان بکنن و- این بار تهیونگ حرفم رو قطع کرد و گفت: هر وسیله ای که نشون میده به تازگی کسی توی کلبه بوده رو باید برداریم؛ راستی حیوون هارو چیکار کنیم؟ درحالی که داشتم وسایل رو برمیداشتم گفتم: میریم پشت کوه تا قایم شیم.
وسایل و همین طور حیوون هارو گرفتیم و رفتیم پشت کوه ، کمی دور کوه گشتیم و ی حفره پیدا کردیم، حیوون هارو گذاشتیم داخلش و با استفاده از ی چوب تخته ای بزرگ مانع بیرون امدن حیوون ها شدیم . وسایلم رو دادم دست تهیونگ و گفتم: باید برم ببینم کجان، تو اینجا باش میرم زود میام. تهیونگ سرفه ای کرد و گفت: اگه ببیننت چی؟ + نگران نباش حواسم هست. _ باشه مواظب خودت باش. اروم و با احتیاط حرکت میکردم و از استرس میتونستم خیلی راحت و واضح صدای قلبم رو بشنوم! بعد از گذشتن از زمین پر از درخت های انبوه رسیدم نزدیک ساحل و پشت ی درخت قایم شدم ، دزد های دریایی چند تا صندوق، بیل ، وسیله های مخصوص کندن زمین و چیزی شبیه به ی الک بزرگ! و زمزمه میکردن: مطمئنین صندوق کم نیاوردیم؟ یعنی میخواستن چیکار کنن؟ دیگه کم کم داشتن میومدن سمت جنگل و من سریع از اونجا دور شدم..
وقتی رسیدم پیش تهیونگ همه چی رو تعریف کردم و گفت: نفهمیدی میخواستن کدوم سمتی برن؟ +نه، فکر کنم اگه بریم بالای کوه بتونیم ببینیم. _ فکر خوبیه ، بریم. باهم از کوه بالا رفتیم و حدود پنج دقیقه داشتیم با چشمامون دنبالشون میگشتیم که بلاخره تهیونگ گفت: اوناهاش! اونجان! با هیجان رفتم سمتش گفتم: کو؟ نمیبینم. و با دست بهم نشونشون داد . گفتم: من هیچ وقت اون سمتی نرفتم، تو رفتی؟ . + نه هیچوقت. بهتره بعد از اینکه اون ها رفتن بریم ببینیم چی اونجاست. _ اره . روی کوه دراز کشیدیم و به اسمون خیره شدیم، گفتم: تهیونگ! + بله؟ _ بنظرت ی روز از اینجا نجات پیدا میکنیم؟ + اره مطمئنم ، ما تونستیم اینجا زنده بمونیم و زندگی کنیم، حتما راه نجاتی هم هست. _ اومم شاید. +وقتی نجات پیدا کردیم و میریم خونه اولین کار ک میکنی چیه؟ با خنده گفتم: خببب تورو بغل میکنم! تهیونگ خندید و گفت: چی ؟ چرا؟ + خب چون نمیدونم چون اممم خب نجات پیدا کردیم دیگه! حتما اون موقع خیلی ذوق زده میشم.
کم کم شب شده بود و ستاره ها امده بودن توی اسمون ، واقعا زیبا بود! هیچ وقت انقدر بهشون دقت نکرده بودم. تهیونگ گفت: چقدر ستاره ها زیبان! + دقیقا، تاحالا دقت نکرده بودم بهشون. _ میدونی چی زیبا تره؟ با حالت سوالی پرسیدم: ماه؟ + درسته، خیلی خیلی زیباست. _ اره ولی میدونی چی از اون زیبا تره؟ + نه چی؟ با خنده گفتم: صورتت . خندید و گفتم: میدونی از صورتت چی خوشگل تره؟ + نه لابد دستهام. خندیدم و گفتم: دقیقاااا، همین رو میخواستم بگم.تهیونگ خندید و گفت: بنظرت دزد های دریایی رفتن؟ + نمیدونم، بهتر نیست بریم پایین؟ _ اره ولی چطوری؟ هوا خیلی تاریک شده نمیشه جایی رو دید و از کوه پایین رفت. + وای نه حالا چطوری بریم پایین؟ تهیونگ گفت: ما که تا الان اینجا موندیم پس همین جا میخوابیم. + باشه چاره ی دیگه ای نداریم. چند ساعت بعد هر دو مون خوابیدیم و صبح با نور خورشید بیدار شدم ک دیدم روی پاهای تهیونگ خوابیدم! سریع بلند شدم و دیدم تهیونگ زل زده بهم! گفتم: چ-چرا صدام نکردی بلند شم؟ چند دقیقهس بیداری؟ تهیونگ گفت: حدود نیم ساعته و خندید . گفتم: عاا بریم پایین؟ خیلی گشنم شده. وقتی رفتیم پایین حیوون ها و وسایل رو گرفتیم و رفتیم سمت کلبه، حیوون هارو گذاشتیم توی جاشون و رفتیم توی کلبه و صدف خام خوردیم
بعدی توی نتیجهس / ناظر عزیزتر از جانم لطفا منتشرش کن هیچ چیز بدی نداره💙🤌✨️
یکی دیگه بروید👈🗿
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
39 لایک
من میمیرم و تجزیه میشم تا پارت بعد بیاد ، آخه چرااا آنقدر این داستان خوبه هااااان؟
خیلی خوشحال شدم ممنونمم💙😂🤌
خدااااااااا
قلبم😂ترسناک بود😐😭
عه واقعا؟😂
اره
واییی عالی بود زودی پارت بعدو بزار
مرسی ، شرایط انجام شه میزارم
میشه به تست اخرم سر بزنی؟ پلیز🥲🖤
راستی تستت لایک شد😗