5 اسلاید صحیح/غلط توسط: Kooki انتشار: 2 سال پیش 203 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
💙
لطفا داستانم رو حمایت کنید 💔اگه حمایت ها همین جوری کم باشه دیگه داستانم رو ادامه نمیدم😑💔
تهیونگ و آریانا دست به دست هم از اون پارک خارج شدن و سوار ماشین شدن و برای اینکه امنیت بیشتری داشته باشن اون شب رو داخل کمپانی موندن و پی نیم از تهیونگ پرسید : وای تهیونگ چرا صورتت اینقد زخم شده😨😱😰 ، تهیونگ : هیچی نیست ، پی دی نیم : یعنی چی هیچی نیست زود توضیح بده زود بااااش ، تهیونگ : چندتا از هیترا داشتن منو میزدن که آریا...چیزه امیلی اومد و کمکم کرد و منو از دست اونا نجات داد ، تهیونگ : ووویی مگه من بهت نگفته بودم بدون بادیگارد نباید بری بیرون هان؟؟ از این به بعد شب ها هم خونه خودت نمیری و فعلا همین جا شب ها میمونی ، تهیونگ : باشه ممنون من دیگه برم بخوابم خیلی خوابم میاد
امیلی : خب دیگه رسیدیم اتاقمون من دیگه باید برم ، همون لحظه تهیونگ دست آریانا رو گرفت و بهش گفت : میشه بیای اتاق من میخوام کنارم باشی:) ، آریانا : اما... ، تهیونگ : لطفا ، آریانا : باشه ، تهیونگ : مرررسییییییی ، اونا دوتا با هم رفتن داخل و جاهای خوابشون رو انتخاب کردن ، آریانا : تهیونگ تو رو تخت بخواب منم روی مبل میخوابم ، تهیونگ : نه من میخوام رو مبل بخوابم ، آریانا : اما کمرت درد میگیره ، تهیونگ : تو راحت باشی منم راحتم :)💙 ، آریانا : ممنونم ازت:) خب تهیونگ بیا روی این مبل بشین تا زخمتو تمیر کنم ، تهیونگ الان میام ، تهیونگ روی مبل نشست و آریانا هم کنارش نشست اون شروع کرد با پد بهداشتی صورت تهیونگ رو تمیز کردن و تهیونگ هم چون دردش میومد چشاش رو میبست و به هم فشار میداد بعد از اینکه آریانا کارش تموم شد از جاش بلند شد و تهیونگ چشاش رو باز کرد
تهیونگ : ی سوال بپرسم ؟ ، آریانا : آره بپرس ، تهیونگ : تو الان واقعا منو دوس داری یا نه ؟؟؟؟ ، آریانا : من واقعا متقشاع(برعکس بخون) و با تموم وجودم دوست دارم ، تهیونگ به آریانا همین طوری نگاه میکرد و یکدفعه اومد به سمت آریانا و اونو چشبوند به دیوار و اونو دیسوب(برعکس بخون) تهیونگ با تموم وجودش اونو دیسوبیم(برعکس بخون) و آریانا هم همین طور کارشون بعد 5 دقیقه تموم شد ، تهیونگ : من فردا میخوام به همه بگم که دوست دارم ، آریانا : چ..چیی ، تهیونگ : دیگه نمیخوام پنهون کاری کنم میخوام همش کنارم باشی ، آریانا بعد از شنیدن این حرف تهیونگ اونو لغب(برعکس بخون) کرد و تهیونگ هم متقابلا همین کارو کرد و سر آریانا رو دیسوب(برعکس بخون) و بعد از همه اینا آریانا رفت و روی تخت خوابید و تهیونگ هم روی مبل خوابید
تا اینکه فردا صبح صدای در اومد و بعدش کوکی از پشت در داد میزد و اسم تهیونگ رو صدا میکرد تهیونگ از خواب بیدار شد و رفت و در و باز کرد ، تهیونگ : سلام کوکی خوبی؟ ، کوکی : درد خوبی معلوم هست کجایی 2 ساعته دارم در میزنم ، تهیونگ : خب خواب بودم 😑 ، کوکی : کوفت خواب بودم😐🕳 ، تهیونگ : حالا بگو دردت چیه که اومدی اینجا ؟؟ ، کوکی : کلا مث اینکه همچی رو فراموش کردی ساعت ۱۱ باید بریم برای ضبط موزیک ویدیو و الان ساعت ۹ هست زود باش بیا باید صبحانه بخوریم و امیلی میکاپت کنه من الان میرم امیلی هم بیدار کنم ، تهیونگ : اون تو اتاق منه ، کوکی : ......
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
پارت جدید رو گذاشتم باید منتشر بشه
پس چرا پارت بعدی رو نمیزاری؟
زودی میزارم
باید منتشر بشه
چرا نمیزاریش😭😭
فردا صبح بلند شدی گذاشتم:)
کو کجاست؟؟ 😐
گذاشتم باید منتشر بشه
ایوللل مرحباااا
واقعا ازت ممنونم که اینقد داستانم رو دوس داری😘💜
نویسنده خیلی خوبی هستی 😁💓
مرسی نفسی💜
ای خدااااا چرا هر داستانی پیدا میکنم میگه ادامه نمیدم آخه خواهر/برادر منننننن این چه وضعشه ادامه بده داستانت که قشنگه
وایییی دقیقاااا نمیدونم چرااا منم شروع میکنم به خوندن هر داستانی نویسندش دیگه ادامه نمیدههه😫😭
شانس....💔
ببخشید واقعا فردا صبح بلند شدی ادامش رو گذاشتم
همین طور که میدونید الان ساعت ۶:۵۷ هست و من برای این مدرسه ی ..... بیدار شدم ولی خبری از پارت بعد نیست😂😂😂
نمیزاری پارت بعدو؟ 🥺من گنا دارم🥺
چشم الان میذارم:)
🥺❤
عالی ادمین ❤💐😍بعدی
باشه نفسم
❤
عوق قلبم:>♡
بعدیییی
های ارمیز 💅🏻امیدوارم ک حال دلت خوب باشه😌میخوام بهت یه داستان تعریف کنم 📝با ژانر ماfیایی کاپل دختر پسری🪐 خلاصه ای از داستان:جیمین و دایون با هم ازدوaج میکنن و این ازدvاج یک eزدواج برای صلح بین دو باند ماfیای بزرگ هست ☘️و حالا چ اتفاقی میوفته اگ این ازdواج اجباری باشه؟اگر فکر میکنی ک عین بقیه ی داستان ها جیمین عaشق دایون میشه سخت دراشتباهی چون این یک داستان متفاوته دارای دو فصل یا شایدم بیشتر:)خوشحال میشم بخونید و حمایت کنی🫢
مرسی حتما
تا پارت بعد رو نگیریم آروم نمیگیریم 😂😁
چش سعی میکنم زودی بزاریم😂😘
😂😁❤
عااا..... خیلی خوب بود 😍
تو عشقمی:)💚💛
فداتლ
عررر من. حمایت میکنم بزار پارت بعد و
ممنون نفسی من:)💙
💕💕💕
های ارمیز 💅🏻امیدوارم ک حال دلت خوب باشه😌میخوام بهت یه داستان تعریف کنم 📝با ژانر ماfیایی کاپل دختر پسری🪐 خلاصه ای از داستان:جیمین و دایون با هم ازدوaج میکنن و این ازدvاج یک eزدواج برای صلح بین دو باند ماfیای بزرگ هست ☘️و حالا چ اتفاقی میوفته اگ این ازdواج اجباری باشه؟اگر فکر میکنی ک عین بقیه ی داستان ها جیمین عaشق دایون میشه سخت دراشتباهی چون این یک داستان متفاوته دارای دو فصل یا شایدم بیشتر:)خوشحال میشم بخونید و حمایت کنی❤️
حتما سر میزنم