حس میکنم قسمت بعدی رو هم باید زود بزارم 😅 چون زیاد منتظر بمونید انگار ظلمه 😐 به هر حال تو این قسمت بهم اعتماد کنید 🙂
یک حمله دیگر در شهر ناتینگاهام اتفاق افتاده بود اکثر کاراگاها برای مقابله با دامبلدور اعزام شدند . تعداد کمی از کاراگاهان در لندن مستقر بودند . اکنون چهارمین هفته بود که هری بیهوش بوده و لیلی در اتاقی دیگر بهبود یافته بود و امروز مرخص میشد . جینی خیلی نگران بود اصلا راضی نبود که دخترش کاراگاه شده ، آلبوس و جیمز هم در ناتینگهام دست و پنجه نرم میکردند و تلاش میکردند جلو آلبوس دامبلدور را بگیرند . لیلی دیگر کل کتاب را خوانده بود . اعصابش واقعا خورد بود که نمی توانست به میدان جنگ برود از طرفی جینی مدام رو بروی اتاقش رژه میرفت تا از دستش در نرود . اوضاع بدی که وجود داشت از طریق روزنامه دیلی پرافکت به گوش هاگوارتز نیز رسیده بود . پروفسور مکگوناگال شدیدا نگران بود . هرمیون هم نگرانتر بود
11 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
یا خدا چقد بزرگی
چندی؟
بزرگم ؟ 🤔 آها عکس پروفایلم 🤦 اوکی نوزده ساله هستم 🙂
پارت بعدددد
میگم بعد 1 ماه دیگ مویام😂😂😂
حدس میزدم 😏 یادش بخیر چقدر نا امیدانه از بازگشت حرف میزدی 😅😂
نههه
اصلاح بود 😐
راسی فصل 2 اسپای اکس فمیلی اومد
قسمت 1
بالاخره از شنبه فک کنم تا الان وقت شد ببینم 😂😂
خلاصههه کنم که پارت بعدی رو کی میذاری🤓💔د***ق نکنم خوبه
خدا نکنه
پارت اخر این داستان مال دو هفته پیشه. منم پارت اخر داستانم رو چهار روز پیش گذاشتم.بقیه رفقا هم تا الان احتمالا حدااقل پنج شیش تا پارت از داستانشون رو گذاشتن.حالا از این بگذریم که توی معرفی گفتی پارت بعدی رو زودتر میذاری؛ احیانا منتظر فرد خاصی هستی یا حوصلهشو نداری یا نت یاری نمیکنه؟؟؟🤓😂😂🍵
نه منتظر که نیستم ، این روزا هم اینکه نتم خیلی ضعیفه ، حس و حال درستی هم نداشتم و اینکه بله باید زودتر میزاشتم 😔
میزارم چشم
پارت ده
هورا
گوشی نو داده شد😂😐
نت داغونه
اینجا هم که صدای تیر میاد و بوی گاز اشک اور😂😂😂😂😂😂😂😂
پنجره باز کنی خ*فه میشی😂😂😂😂😂
نابود شدم تا اومدم
اولا سلام 😅
خب خب خب از کی پرسیده بودی کمدین شدی تو این مدت که نبودم ؟ 😏
اما بخش دوم پیامت تستچی حساسه زیاد صحبت نکن در موردش 😐
اولی نفهمیدم
ول اوک😂😂😂
imageMER
در حال مطالعه
| 1 ماه پیش
آها پس بدون فیلتر داستان نوشتی 😅
خب کارت سخت شد احتمالا زمانی که برگشتی باید کلی ویرایش کنی بزاری 😂
برخلاف تو امید زیادی به برگشتنت دارم احتمال میدم قبل از ۹ آذر (تولدت) دوباره برمیگردی 😌
imageکاگیاما
| 1 ماه پیش
بنظرت اونم تو مدرسه؟ 😂😂😂😂😂
کمدین شدی نبودم؟
یسسس😂😂😂😂
هم اکنون 1:31 به وقت سحرگااااه و هررر سه پارتتت رو خوندممم عالیی بسی هم زیبا الانم میرم برای بقیشونم کامنت میذارم😐💔🚶🏻♀(جالبه بدونی یه روش پیدا کردم که برگردم تستچی و الان خرذوقم😐😂)
خیلی خوشحال شدم 🙂 روشش چی بود شاید کار ما رو هم راحتتر کرد 😅
عه این داستانت که فکر کنم کلا چند پارت خوندم
واووو چه زیاد شده (کلا خیلی مس*خ*ره ام نمیدونم چرا نخوندم بقیشو)
راستی ببخشید انقدر فضولم ولی پروفایل ات خودتی؟
نخوندی که خب شما دوستان به کواتو کوچ کردید 😅
اما در مورد عکس بله خودمم 🙂 از نجف
عه اربعین برا زیارت رفته بودین نجف
امیدوارم خوش گذشته باشه بهتون
به نظر من گوشواره ی تانجیرو و ایزانا و هاناکو رو درس کن
برا یه اوتاکو زیباست
اینا خوراک رزی چان هست 😅 به ایشون پیشنهاد بده 😅
نه اتفاقا من زیاد با زیورالات حال نمیکنم😐😂
تزئینیییییی
نه گوشواره
خلاصه نم چر کای فاز منو تو داستان داره.
نفهمیدم
تو داستانم
نرسیدیم به اونجا هاش؟
کایییی
کاینننن
نه فک نکنم