های این اولین تست منه امید وارم خوشتون بیاد
به آسمون خیره شد
قرار بود با اون آسمون رو میدید
اما اون زودتر از قرارشون رفت
چرا الان باید توی بیمارستان به آسمون نکاه میکرد
یعنی خدا میخواست که اینطوری باشه
از راهرو های سرد بیمارستان به سردخانه رسید
از دور به کسی که یه روز جونش بهش وابسته بود نگاه کرد
اون نفس نمیکشید
پس اون اون چرا زنده بود
کم کم پاهاش شل شد و افتاد
نفس نفس میزد بخاطر آسمی که داشت نمیتونست خوب نفس بکشه
پسری کمکش کرد تا باشه
پسر:آقا آقا حالتون خوبه
بیرون بیمارستان
پسر برای تهیونگ نوشیدنی گرفت تا شاید حالش بهتر شه
اون پسر هم کنارش نشست و آب رو به اون داد
تهیوتگ نگاهی به پسر کرد
فرقی با الهه ها نداشت
چقدر زیبا بود
جیمین:کیو از دست دادی؟
تهیونگ نگاهش رو به زمین گرفت و گفت:دوستم رو تنها کسی که توی زندگی داشتم رو
جیمین:من کسی رو ندارم
تو باید خوشحال باشی که اونو داشتی
ته:اما الان نیست
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)