شروع تلخ پایان شیرینp3

مرینت در باز کن اونا فقط دروغه 😭💔(باز کنه که دیگه تموم میشه داستان😐🔪)مرینت:از شدت گریه نمیتونستم نفس بکشم (اخی😭💔)اروم از جام بلند شدم و رفتم دست صورتم شستم چون لباسم از شدت گریه خیس شدا بود یک لباس کوتاهسیاه با دامن سفید کوتاه پوشیدم کمی ارایش کردم و رفتم در اتاقم باز کردم ادرین دیدم ادرین خیلی وقته باز نکرده اف 😭بغضم گلوم چنگ میزد بدجوری حالم بد بود فقط خودم نگه داشتم تو تا دستام بالا بردم و لای موهام گذاشتم همش تقسیر لایلا بود لایلای بیب بیب بیب بیب که در اتاقش باز کرد با لباسش متوجه شدم میخواد یک جا بره

ادرین:مرینت میشه بگی کجا میری؟مرینت:میشه بگی تو چیه منی که بهت بگم اقای اگراست واقعن سخت بود حرفی که زدم از رو عصبانیت بود ادرین با دستاش چونم گرفت گفت منظورت چیه ما دوست🙋‍♀️دوست🙋‍♂️ هستیم چطوری این میگی من حق ندارم بدونم ❤میخواد کجا بره مرینت:اصلا یک دصد هم به حرفاش توجه نکردم دستش که شونه هام گرفته بود با دستم ورداشتم و گفتم نه تا وقتی که ❤یکی دیگه ی از این ببد نه تو نه من تموم شد رفت یک درصد فکرکن من برگردم ه😏تو برو پیش همون کسی که 💏دیش و راهم گرفتم رفتم تو حیاط

حیاط به سمت تاب دو نفره کنار گلا رفتم رو تاب نشستم و هر چقدر تونستم گریه کردم گوشیم باز کردم بادیدن عکس ادرین و من بازم گریه کردم جوری که نفسم داشت ب&ند میومد رفتم بیرون سوار ماشین شدم و به سمت رودخانه****وقتی رسیدم ماشین پارک کردم اینجا اینجا اولی*سوب*من و ادرین بود هیچ وقت یادم نمیره💔😭 #فلش بک به اون موقعه ادرین الان میوفتید تو اب ادرین:میشه بهم نگی..مرینت:چیو ادرین:اون جوری صدام نزن*به مرینت نزدیک میشه*مرینت:چطوری صدات بزنم؟ ادرین:بگو ع‌ش‌ق‌م ع‌ز‌ی‌‌ز‌م ه‌ان‌ی از کلمات ع‌ا‌ش‌ق‌ا‌ن‌ه استفاده کن مرینت:مثل بگم ج‌‌و‌‌ن‌‌م*ل‌ب‌ش اورد جلش و ناز اشوه رفت*ادرین:اره ❤ مرینت:ادرین بیشتر بهم نزدیک شد و..*شرمنده دیگه💔😁🗿*مرینت:واقعن واقعن دلم میخواد دوباره برگردم به اون روزا=چرا ادرین چرا همچین کاری باهام کردی چرا من *لو*کردی چرا*داد میزنه*در ق‌ب‌ل‌م برات باز کردم و تو از پشت بهم خ‌ن‌ج‌ر ز‌د‌ی چرا این کارو کردی*هق گریم گرفت😭💔*چرا دیگع پاهام وزنم نگه نمیداشتن با زانو افتادم زمین و گریه کردم با بدی میومد و من میلرزیدم ولی اهمیتی ندادم ادرین:جپری گریه کرده بودم که دیگع ا‌ش‌ک‌ی برم نموند باید هر تور شده از دل مرینت درش بیارم رفتم تو حیاط ولی نیس حالا کجا ممکنه رفته باشه شرکت؟نه بابا اونجا کلی ادم هست باغ؟دریا؟جنگل؟رودخانه احتمالا اونجاست اونجا اولین*سوب*من و مرینت بود امیدوارم اونجا باشی❤سوار ماشین شدم و رفتم سمت رودخاله درست بود اونجا بود ماشینش که اونجا بود

ماشینم کنار ماشین❤پارک کردم و اطراف نگاه کردم یکی کنار رود نشسته بود دقت که کردم اون مرینت بود و داشت گریه میکرد رفتم سمتش ببدون ل‌م‌س کردن هم میتونستم. بفهمم سردشه سوشرتم در اوردم و انداختم رو شونه هاش و یا دستم بازو هاش گرفتم و کنارش نشستم مرینت کمی ترسید و برگشت سمتم‌‌...مرینت:از سردرد و سرما و گریه داشتم ح‌ف‌ه میشدم که یک گرمی تو بدم پیچید ۱ثانیه بعد یک دستی رو بازو هام کمی ترسیدم برگرشتم دیدم اون ادرین بغضم دوباره برگشت با بغض جوری که خودشم متوجه بغضم بشه گفتم=چرا اومدی برو گمشو پیش اون لایلا ج‌و‌ن‌ت کسی که 💏بودیش برو حتما اونم دل ت‌ن‌گ‌ت شده برو دیگه چرا نشستی اگه ببینه ناراح‌...ادامش بخاطر بغض نتونستم ادامه بدم اگر این اخرین بارمم باشه میخوام توی *شلقب* باشم خودم تو*شلقب*ولو کردم با دست بیجونم زدم تو *شنسی*هی م‌..ی‌ز‌..د‌..م و گریه میکردم=چرا ادرین چرا این کار با من کردی اگه❤نداشتی چرا با ❤بازی کردی چرا با احساساتم بازی کردی برات راحته نه؟چرا جوابم نمیدی؟چرا از پشت بهم خ‌ن‌ج‌ر زدی چرا باعث شدی من الان اینجا گریه کنم؟؟؟چرا ادرین مگه چیکارت کردم ا*ن*ت*ق*ا*م چیو میگیری؟؟دیگه حرفی بینمون نبود من هی میزدم گریه میکردم و میزدم تو*شنیس*که دیگه چیزی نفهمیدم ادرین:مرینت هی میزد تو*منیس*و گریه میکرد همه حرفاش از رو عکس بود عکسی که اون ***درست کرده بود من اون اول از شرکت بعد زندگیم دور میکنم که دید دیگه هیچ ض‌ر‌ب‌ه ای به* منسی*زده نمیشه نگاهی به مرینت انداختم دیدم خوابه..

برو بعدی 💖❤

شرایت:۵لایک ۱۰تا کامنت ۲۰ یا ۱۵تا بازدید❤💖ممنون میشم اینا رو انجام بدین ناظز منتشر کن لطفا کلی زحمت کشیدم💖🎀