
ناظرجونم لطفا رد یا شخصیش نکن راستی بچه ها گفتم ازاین به بعد پارت هارو طولانی تر بنویسم
ا.ت.: همین طوری که متعجب بودم شنیدم حرفهای دکتر هنوز ادامه داره گوش دادم: ما میدونیم که این اتفاق اثرات بدی روی مغز و اعصاب دخترتون میذاره برای همین ما یک نفری رو داریم که به بقیه انرژی مثبت میده و حالشون رو خوب میکنه.تا الان ما 3. 4 ماهه که استخدامش کردیم تا الان خیلی خوب کار کرده.میخواید یا نه؟البته قبلش بگم قیمت رو 2برابر میکنه. سوجین:اومممممم...بله!اگه واقعا کابردی من قبول میکنم.
نویسنده:دکتر سرش تکون داد و بعد به جون کی نگاه کرد.منتظر جواب اونم بود.جون کی:نمیدونستم چی بگم.اگه سرمونو کلاه میذاشت چی؟ ولی وقتی یه لحظه به سوجین و به اوضاع دخترم نگاه کردم. گفتم:بله! منم قبول میکنم! ا.ت.: هنوز هم متعجب بودم .سوآ هم هنوز بود. بعد سوآ ویلچرمو برد سمت تخت و منو اروم بلند کرد گذاشت رو تخت.روی صندلی کنار تختم نشست.هیچی نگفتیم.تا در باز شد و
یه پسر به ظاهر 24. 25 ساله اینا اومد تو و سلام کرد.گفت سلام خانم کانگ ا.ت. من مسئول شادی و انرژی شما هستم.*بعد سرشو خم کرد*بعد گفت:اسم من پارک جیمینه و از دیدار با شما خوش بختم.بعد رو کرد به سوآ و گفت:شما باید خواهر خانم کانگ باشید درسته؟ سوآگفت:خیر،من دوستش هستم. کیم سوآ . بعد پسره سرشو خم کردو و گفت:از دیدار باشما خوشبختم. سوآ هم سرشو خم کرد و گفت:همچنین.
بعد پسره به من نگاه کرد و گفت:حال ایشون خوبه. ا.ت. :به حرف هیچکی گوش نمیدادم و فقط اشکام خودبه خود میومد . تا بعدش با داد و بیداد گریه کردم. دکترا با آمپول آرام بخش ارومش کنن. وقتی ا.ت. مقداری خوابید و بعد بیدار شد به صندلی کنار تختش نگاه کرد و به جای سوآ همون پسره رو دید.وقتی پسره متوجه بیدارشدن ا.ت. شد خوشحال شدو گفت:خانم کانگ! ا.ت. :یعنی واق...قع..ن من..م..ن ...ف..لج..م؟
؟*اشک تو چشاش جمع شده بود و بغض کرده بود* پسره سرشو انداخت پایین. ا.ت. دیگه نتونست تحمل کنه.به زور بلند شدو پسره رو بغل کرد و گفت :من نمیخوام......نمی...خوا...م ...ف..لج...با...ب...شم! *و هی بنده ی خدا رو تکون تکون میداد* پسره که متعجب بود برای اروم کردن ا.ت. زد رو پشتش و گفت :اشکالی نداره .مطمئنم شما خوب میشید خانم کانگ. ا.ت. صورتشو برده بود رو سینه ی پسره و تا دلش میخواست گریه کرد.دکترا میخواستن امپول بازم بزنن ولی پسره نذاشت و گفت:اگه نذارین دوباره گریه کنه اینجوری هیچ وقت خالی نمیشه.بزارید گریه کنه تا حالش بهتر شه.دکترا متعجب بودن ولی امپولو نزدن.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عررررر
عالییی
حمایت بیشتر
بعدی پلیزز
پارت بعد بزار لفطن
پارتتت بعد